Deudic | بدشانسی | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی


Total search result: 12 (1949 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Pech {n} U	بدشانسی [بدبختی]
	Unglück {n} U	بدشانسی [بدبختی]
	Doppelunglück {n} U	بدشانسی [مشکل] از دو طرف
	doppeltes Pech U	بدشانسی [مشکل] از دو طرف
	zweiseitiges Problem U	بدشانسی [مشکل] از دو طرف

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Dumm gelaufen! U	بدشانسی !
	Pech gehabt! U	بدشانسی !
	Pech haben [mit , bei] U	بدشانسی آوردن [در]
	Unglück haben U	بدشانسی آوردن [داشتن]
	Der Mensch bringt Unglück. U	این آدم بدشانسی می آورد.
	Ein Unglück kommt selten allein. <proverb> U	بدشانسی وقتی که می آید پشت سر هم می آید. [ضرب المثل]
	Er ist vom Pech verfolgt. U	او [مرد] آدم بدشانسی است. [او (مرد) جادو شده.]

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)