Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ablösesumme {f} U مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
schonen U استراحت دآدن ورزشکاری [در بازی]
sonstwie <adv.> U ه ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر] [اصطلاح روزمره]
auf andere Weise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
in sonstiger Weise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
anderweitig <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
ein andermal U دفعه دیگر [وقت دیگر]
ein anderes Mal U دفعه دیگر [وقت دیگر]
finanziell <adj.> U پولی
Bestechungsgeld {n} U رشوه پولی
Deflation {f} U تقلیل اعتبار پولی
eine Krankheit übertragen U بیماری منتقل کردن
sein Unternehmen ins Ausland verlegen U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
Jemanden abstellen U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [نظامی]
Die EU schickt sich an, eine Währungsmacht zu werden. U اتحادیه اروپا در حال این است که نیروی واحد پولی شود.
Jemanden dienstzuteilen U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
den Güterverkehr von der Straße auf die Schiene verlagern U حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
Jemanden abordnen U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
weil Khosro versetzt wurde, konnte sich Leila um seinen Job bewerben U چونکه خسرو منتقل شد لیلا توانست تقاضای کار او [مرد] را بکند.
Kaution {f} U پول امنیت [پولی که برای چیزی مانند دوچرخه کرایه ای گرو گذاشته می شود]
Er fiel aus allen Wolken, als man ihm sagte, dass er ab nächsten Monat nach Köln versetzt würde. U وقتی به او گفتند که از ماه بعد به کلن منتقل می شود، از تعجب شاخ درآورد.
Chromosom {n} U کروموزوم [ترکیبی در هسته سلول انسان و حیوان که منتقل کننده صفات ارثی است]
sich in die Kurve legen <idiom> U در پیچ جاده با موتورسیکلت وزن خود را به طرف درون جاده منتقل کردن
freier Anschlag U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
Summe {f} U مقدار
Betrag {m} U مقدار
Ausmaß {n} U مقدار
Anzahl {f} U مقدار
Abzahlung {f} U پرداخت
Auszahlung {f} U پرداخت
Bestreitung {f} U پرداخت
Regulierung {f} U پرداخت
Einigung {f} U پرداخت
Beilegung {f} U پرداخت
Ausrichtung {f} U پرداخت
Bezahlung {f} U پرداخت
Erstattung {f} U پرداخت
Rückzahlung {f} U پس پرداخت
Einzahlung {f} U پرداخت
im großen Stil <adv.> U به مقدار زیاد
unendliche Menge U مقدار بی نهایت
Spur {f} U مقدار ناچیز
winzige Menge {f} U مقدار ناچیز
Umsatz {m} U مقدار فروش
ebenso gut <adv.> U همان مقدار
Durchschnitt {m} U مقدار متوسط
Durchschnittsmenge {f} U مقدار متوسط
Feuchtigkeitsgehalt {m} U مقدار رطوبت
Abzahlung {f} U پرداخت به اقساط
Anteil {m} U قابل پرداخت
Abschlag {m} U پیش پرداخت
Depot {n} U پیش پرداخت
Bonus {m} U پرداخت اضافی
Einzahlungsschalter {m} U باجه پرداخت
Einzahlungsschein {m} U برگه پرداخت
Ablauf {m} U موعد پرداخت
Abfindung {f} U پرداخت خسارت
Fälligkeit {f} U موعد پرداخت
Barauszahlung {f} U پرداخت نقدی
Akontozahlung {f} U پیش پرداخت
Barzahlung {f} U پرداخت نقدی
Vorschuss {m} U پیش پرداخت
Vorschusszahlung {f} U پیش پرداخت
Vorleistung {f} U پیش پرداخت
Abtragung {f} U پرداخت به اقساط
Bezahlbarkeit {f} U قابلیت پرداخت
Einzahler {m} U پرداخت کننده
Kreditzahlung {f} U پیش پرداخت
Vorkasse {f} U پیش پرداخت
Vorauskasse {f} U پیش پرداخت
unter dem Vorbehalt einer Zahlung U مشروط به پرداخت
Vorauszahlung {f} U پیش پرداخت
Lohnstreifen {m} U صورت پرداخت
Lohnbeleg {m} U صورت پرداخت
Lohnzettel {m} U صورت پرداخت
mehren [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
mehren [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
Dosis {f} U مقدار مصرف [دارو]
mehren [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
mehren [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
Dosierung {f} U مقدار مصرف [دارو]
Berg {m} U مقدار بسیار زیاد
Geschwindigkeitsbetrag {m} U مقدار سرعت [فیزیک]
erhöht werden [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
erhöht werden [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
erhöht werden [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
zunehmen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
wachsen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
wachsen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
wachsen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
wachsen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
ansteigen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
steigen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
steigen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
steigen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
ansteigen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
ansteigen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
ansteigen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
CO-Gehalt {m} U مقدار منواکسید کربن
steigen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
zunehmen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
erhöht werden [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
Fundus {m} U مقدار [چیزهای] در دسترس
zunehmen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
anwachsen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
zunehmen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
anwachsen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
anwachsen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
anwachsen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
viel <adj.> U زیاد [مقدار از چیزی]
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
Lohnfortzahlung {f} U ادامه پرداخت مزد
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Abführung {f} U پرداخت [امور مالی]
Kasse gegen Dokumente U اسناد در مقابل پرداخت
im Voraus zahlbar U قابل پیش پرداخت
in Vorlage treten U پیش پرداخت کردن
Vorleistungen erbringen U پیش پرداخت کردن
Kasse vor Lieferung U پرداخت پیش از تحویل
Zahlungsauftrag {m} U دستور پرداخت بانکی
Zahlungsanweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Anweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Teilzahlung bei Geldstrafen U پرداخت قسمتی از جریمه
Bankrott {m} U فقدان توانایی پرداخت
Einlösung {f} U پرداخت [سفته، بدهی]
Abgabe {f} U پرداخت حقوق گمرکی
Glattstellung {f} [von etwas] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Liquidation {f} [von etwas] [Börse] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
unbezahlbar <adj.> U غیر قابل پرداخت
Geldüberweisung {f} U پرداخت بوسیله حواله
Fördermenge {f} [einer Pumpe] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
Fördermenge {f} [einer Pumpe] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
Fördermenge {f} [einer Pumpe] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
Förderleistung {f} [einer Pumpe] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
Förderleistung {f} [einer Pumpe] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
Förderleistung {f} [einer Pumpe] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
Sie isst außerordentlich viel. U او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
Anzahl {f} U اندازه [کمیت] [مقدار] [ذره]
Menge {f} U اندازه [کمیت] [مقدار] [ذره]
Wieviel U چه مقدار [سبک نوشته قدیمی]
pH-Wert {m} U مقدار توانایی هیدروژن [شیمی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
Zahlbar mit [ Kreditkarte] . U قابل پرداخت با [کارت اعتبار] .
Registrierkasse {f} U صندوق [محل پرداخت پول]
Brauchen Sie eine Anzahlung? U نیاز به پیش پرداخت است؟
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
zahlbar <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
fällig <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
Abzahlung {f} U بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
Vereinbarung von Teilzahlungen U توافق در پرداخت های قسطی
die Zahlung anmahnen U یادآوری کردن ارسال پرداخت
Gehaltsabrechnung {f} U صورت پرداخت [اصطلاح رسمی]
Ablösesumme {f} U پیش پرداخت اجاره خانه
zahlbar sofort netto Kasse U قابل پرداخت نقدی خالص فوری
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
Versicherungsleistungen an Hinterbliebene U مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
Mandat {n} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Die Dame übernimmt die Rechnung. U این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
Der Herr übernimmt die Rechnung. U این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
Anzahlung {f} U پیش پرداخت [برای مثال در هتل]
Vorschuss in Bargeld U پیش پرداخت به نوع پول نقد
Auftrag {m} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
Davon entfallen 20 Prozent auf Europa. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
Quantum {n} U اندازه [کمیت] [مقدار] [ذره] [کوانتوم] [میزان]
Drehung {f} um ... U گردش [چرخش] به مقدار ... [ درجه دما یا زاویه]
Wir liefern nur gegen Vorauskasse [Vorkasse] . U ما منحصرا پس از پیش پرداخت [کالا را] ارسال میکنیم.
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Draufgabe {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Angeld {n} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Anzahlung {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Pfand {n} U گرو [پولی که برای بطری یا قوطی نوشیدنی داده می شود وپس از برگردادن بطری خالی پس داده می شود.]
Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle? U ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟ [در هتل]
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
andere [-r] [-s] <adj.> U دیگر
nicht mehr U نه دیگر
nicht mehr U دیگر نه
nie wieder U دیگر نه
voneinander <adv.> U از هم دیگر
Fadenöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Garnettöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Garnettmaschine {f} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Droussierkrempel {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
noch U یکی دیگر
andererseits <adv.> U ازطرف دیگر
nie mehr U دیگر نه [هیچ]
mal wieder U بار دیگر
andererseits <adv.> U به ترتیب دیگر
andererseits <adv.> U طور دیگر
anderweitig <adv.> U درجای دیگر
anderwärts <adv.> U در جای دیگر
nicht mehr U دیگر نه [بیشتر نه]
woanders <adv.> U درجای دیگر
andererseits <adv.> U از سوی دیگر
wieder einmal U یکبار دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com