Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Abschreibung
{f}
U
کاهش قیمت
Entwertung
{f}
U
کاهش قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Abschlag
{m}
U
کاهش
[قیمت]
Other Matches
Schleuderpreis
{m}
U
قیمت پایین تراز قیمت بازار
Abbau
{m}
U
کاهش
Abzug
{m}
U
کاهش
Abtrag
{m}
U
کاهش
Abfall
{m}
U
کاهش
Abrechnung
{f}
U
کاهش
Beschränkung
{f}
U
کاهش
Abstrich
{m}
U
کاهش
Reduktion
{f}
U
کاهش
Nachlass
{m}
U
کاهش
Ermäßigung
{f}
U
کاهش
Abschlag
{m}
U
کاهش
Abnahme
{f}
U
کاهش
verfallen
U
کاهش یافتن
sich verschlechtern
U
کاهش یافتن
zurückgehen
U
کاهش یافتن
sinken
U
کاهش یافتن
geringer werden
U
کاهش یافتن
abnehmen
U
کاهش یافتن
Abfall
{m}
U
سقوط - کاهش
Abbau von Vorurteilen
U
کاهش تبعیضات
Lohnkürzung
{f}
U
کاهش دستمزد
Abwertung
{f}
U
کاهش ارزش
Abwertung
{f}
U
کاهش اعتبار
Abspannung
{f}
U
کاهش هیجان
Entvölkerung
{f}
U
کاهش جمعیت
Abnahme
{f}
U
کاهش وزن
Entvölkerung
{f}
U
کاهش نفوس
Abrüstung
{f}
U
کاهش تسلیحات
Lockerung
{f}
U
کاهش
[اقتصاد]
Preisverfall
{m}
U
کاهش بها
Linderung
{f}
U
کاهش درد
etwas
[Akkusativ]
kürzen
U
چیزی را کاهش دادن
im Sande verlaufen
U
تدریجا کاهش یافتن
schwinden
U
تدریجا کاهش یافتن
langsam zu Ende gehen
U
تدریجا کاهش یافتن
versiegen
U
تدریجا کاهش یافتن
versickern
U
تدریجا کاهش یافتن
Linderung
{f}
des Leidens
U
کاهش درد و رنج
etwas
[Akkusativ]
einschränken
U
چیزی را کاهش دادن
etwas
[Akkusativ]
verringern
U
چیزی را کاهش دادن
etwas
[Akkusativ]
reduzieren
U
چیزی را کاهش دادن
auslaufen
U
تدریجا کاهش یافتن
Abschlag
{m}
U
کاهش ارزش
[سهام]
Abstrich
{m}
U
کسر
[کاهش]
[تفریق ]
Absetzung
{f}
U
کسر
[کاهش]
[تفریق ]
Einbehaltung
{f}
U
کسر
[کاهش]
[تفریق ]
Abzug
{m}
U
کسر
[کاهش]
[تفریق ]
drastisch zurückgehen
U
تند کاهش یافتن
einen Kursrückgang erfahren
U
با کاهش در بها مواجه شدن
einen Buchstaben unterschneiden
U
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
abfallen
U
کاهش یافتن - سقوط کردن - مرتد شدن
Unter Stress ist ein Mitarbeiter weniger belastbar.
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
Preis
{m}
U
قیمت
automatisches Unterschneiden
{n}
U
کاهش
[و تنظیم ]
خودکار فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
Baisse
{f}
U
تنزیل قیمت
Abschätzung
{f}
U
تعیین قیمت
Annäherungswert
{m}
U
قیمت تقریبی
Einstandspreis
{m}
U
قیمت خرید
Ansteigen
{n}
U
صعود
[قیمت]
Auszeichnung
{f}
U
قیمت گذاری
Angebotspreis
{m}
U
قیمت پیشنهادی
Einkaufspreis
{m}
U
قیمت خرید
Abschätzung
{f}
U
برآورد
[قیمت]
Anschlag
{m}
U
تخمین
[قیمت]
Festpreis
{m}
U
قیمت مقطوع
Auswertung
{f}
U
قیمت گذاری
Barpreis
{m}
U
قیمت نقد
Preisangebot
{n}
U
دادن قیمت
Angebot
{n}
U
دادن قیمت
Preisliste
{f}
U
فهرست قیمت
Schleuderpreis
{m}
U
قیمت مفت
kosten
U
قیمت داشتن
zum Spottpreis
U
به قیمت مفت
zum Billigpreis
U
به قیمت مفت
Durchschnittspreis
{m}
U
قیمت متوسط
Schleuderpreis
{m}
U
کمترین قیمت
unterschneiden
U
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
bieten
U
پیشنهاد قیمت دادن
Ausverkauf
{m}
U
فروش به قیمت نازل
Schleuderpreis
{m}
U
قیمت کمتر از رقیب
amtliche Preisregelung
{f}
U
کنترل قیمت رسمی
Abbau
{m}
U
تقلیل
[قیمت ، کارکنان]
Preise festlegen
U
قیمت را مشخص کردن
einpreisen
U
قیمت را معیین کردن
Für den Preis ist das fast geschenkt.
U
این قیمت مفت است.
Gebot
{n}
U
پیشنهاد با دادن قیمت خرید
zum Schleuderpreis
U
به قیمت مفت
[اصطلاح روزمره]
Wieviel kostet das?
U
قیمت این چقدر است؟
Bitte Brhyd Rabatt!
U
لطفا با قیمت ارزان تر بدهید!
Angebot
{n}
U
پیشنهاد با دادن قیمت خرید
[اقتصاد]
Darf ich die Preisliste sehen?
U
اجازه دارم فهرست قیمت را ببینم؟
unter dem Selbstkostenpreis abgeben
U
کمتر از قیمت تمام شده بفروشند
das Preisschild abmachen
U
برچسب قیمت را
[از کالا]
جدا کردن
Das Projekt hat ganz bescheiden begonnen.
U
پروژه خیلی کوچک
[و ارزان قیمت]
آغاز شد.
Wie viel kostet ihr günstigstes Zimmer?
U
قیمت ارزانترین اتاق شما چقدر است؟
Wieviel kostet ein Brief nach Iran?
U
قیمت
[فرستادن ]
بک نامه به ایران چقدر است؟
Der Verkäufer machte uns einen guten Preis für das Auto.
U
فروشنده قیمت خوبی برای خودرو به ما داد.
Schnäppchenjägerin
{f}
U
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
[زن]
Schnäppchenjäger
{m}
U
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
[مرد]
Normalerweise besuchen
[bereisen]
wir keine teuren Orte.
U
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
Hotelzimmer sind dort ziemlich teuer.
U
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
ausglühen
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
vergüten
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
anlassen
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
tempern
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
drastisch kürzen
U
تخفیف زیاد دادن
[قیمت راشکستن]
[خیلی کم کردن چیزی]
Gibt es einen Preisnachlass, wenn ich mehrere Fahrkarten kaufe?
U
تنزیل قیمت موجود است اگر چندتا بلیط بخرم؟
Preisstufe
{f}
U
طبقه قیمت
[نرخ گوناگون بلیت در ناحیه های مختلف مترو ]
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
abnehmen
U
محاق کردن
[کاهش کردن قرص ماه]
schwinden
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
kleiner werden
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
einfallen
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
schrumpfen
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
sich zusammenziehen
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
beurteilen
U
معین کردن
[سنجیدن]
[قیمت کردن ]
evaluieren
U
معین کردن
[سنجیدن]
[قیمت کردن ]
abschätzen
U
معین کردن
[سنجیدن]
[قیمت کردن ]
einschätzen
U
معین کردن
[سنجیدن]
[قیمت کردن ]
Angebot
[zwei zum Preis von einem]
U
عرضه
[دو کالا با قیمت یک کالا]
Doppelangebot
{n}
U
عرضه
[دو کالا با قیمت یک کالا]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com