Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Wie weit?
U
چقدر فاصله
[دارد]
؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inwiefern
<adv.>
U
چقدر
wie immer
U
هر چقدر
Wieviel hast du ausgegeben?
U
تو چقدر خرج کردی؟
Wie viel pro Stunde?
U
ساعتی چقدر
[قیمتش است]
؟
Wieviel kostet das?
U
قیمت این چقدر است؟
Wieviel
U
چقدر
[سبک نوشته قدیمی]
Wie lange ist die Wartezeit?
U
تاخیر چقدر طول می کشد؟
Was ist der Tarif um das Telefon zu benutzen?
U
نرخ استفاده از تلفن چقدر است؟
Was kostet der Spaß?
U
چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Was soll der Spaß denn kosten?
U
چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Wie viel muss ich löhnen?
U
چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Was ist der Tarif um das Internet zu benutzen?
U
نرخ استفاده از اینترنت چقدر است؟
Wie viel kostet es zum Flughafen?
U
نرخ
[تاکسی]
به فرودگاه چقدر است؟
Wie viel kostet eine Fahrkarte nach Kassel?
U
یک بلیط به کاسل چقدر قیمتش است؟
wie hoch ist mein Konto belastbar?
U
چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
Wieviel kostet ein Brief nach Iran?
U
قیمت
[فرستادن ]
بک نامه به ایران چقدر است؟
Wie viel kostet ihr günstigstes Zimmer?
U
قیمت ارزانترین اتاق شما چقدر است؟
Wie viel kostet ein Zimmer für zwei Personen?
U
بهای یک اتاق برای دو نفر چقدر است؟
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist
<idiom>
U
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
Wie viel für eine Stunde Stadtbesichtigung?
U
چقدر
[می گیرید]
برای یک ساعت گردش شهر؟
Ich kannte das Tempolimit nicht.
U
من نمی دانستم بالاترین اندازه سرعت چقدر است.
Weißt du noch, wie arm wir damals waren?
U
آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
Ich weiß immer noch nicht so genau, wie gut du wirklich bist.
U
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Wie viel pro Stunde
[halben Tag,Tag, Woche]
?
U
ساعتی
[نصف روز. روزانه. هفته ای]
چقدر قیمتش است؟
Wir versuchen festzustellen, wie gut das System funktioniert.
U
ما سعی می کنیم بسنجیم که این دستگاه چقدر خوب کار می کند.
das Maul aufreißen
<idiom>
U
چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت
[مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
Verrückter Verkehr, nicht?
U
چقدر وضع ترافیک بد است. درست است؟
Entfernung
{f}
U
فاصله
Distanz
{f}
U
فاصله
Abstand
{m}
U
فاصله
[دوری]
Zeitraum
{m}
U
فاصله زمان
Ferne
{f}
U
فاصله دور
Intervall
{n}
U
فاصله
[ریاضی]
Zeitabschnitt
{m}
U
فاصله زمان
Zeitspanne
{f}
U
فاصله زمان
räumliche Informationen
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
Brennweite
{f}
U
فاصله کانونی
[فیزیک]
Abstrich
{m}
U
خط فاصله به طرف پایین
Erdferne
{f}
U
دورترین فاصله از زمین
abwesend
<adv.>
U
دور
[فاصله دار]
[بیرون]
Abstand
{m}
zwischen zwei Punkten
U
فاصله دو نقطه
[ریاضی]
[فیزیک]
Offenes Intervall
{n}
U
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
abgeschlossenes Intervall
{n}
U
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
außer
[Dativ]
<prep.>
U
بیرون از
[فضایی یا فاصله ای]
[امکانات]
weg
<adv.>
U
دور
[فاصله دار]
[بیرون]
fort
<adv.>
U
دور
[فاصله دار]
[بیرون]
entfernt
<adv.>
U
دور
[فاصله دار]
[بیرون]
dicht
[eng]
beieinander liegende Drähte
U
سیم های با فاصله نزدیک به هم
etwas
[Akkusativ]
ein bisschen weiter auseinanderstellen
[voneinander aufstellen]
U
چیزهایی را کمی دورترازهم فاصله دادن
etwas
[Akkusativ]
in einem bestimmten Abstand
[voneinander]
aufstellen
[anordnen]
U
چیزهایی را در فاصله مشخص از هم قرار دادن
einen Buchstaben unterschneiden
U
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
Bildweite
{f}
U
فاصله تصویر تا مرکز کانون
[فیزیک]
Trennfuge
{f}
U
فاصله
[بین حروف]
[فناوری چاپ]
Spatium
{n}
U
فاصله
[بین حروف]
[فناوری چاپ]
Er nahm Abstand von dem schnell vorbeifahrenden Zug.
U
او
[مرد]
از قطاری که تند می گذشت فاصله گرفت.
Sie sind altersmäßig nicht weit auseinander.
U
آنها از نظر سنی خیلی با هم فاصله ندارند.
Berme
{f}
U
فاصله میان خاکریز و گود خاک برداری
in gleichen Abständen angeordnete Pflanzen
U
گیاهان با فاصله به طور مساوی مرتب شده
automatisches Unterschneiden
{n}
U
کاهش
[و تنظیم ]
خودکار فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
Unterbrechung
{f}
U
گودی
[ شکاف]
[فاصله جای خالی]
[زمین شناسی ]
unterschneiden
U
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
Buchstaben
[Text]
sperren
U
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
gesperrt setzen
U
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
Die Pfosten sollten etwa einen Meter voneinander entfernt
[im Abstand von einem Meter]
aufgestellt werden.
U
تیرها
[میله ها]
باید حدود یک متر فاصله ازهم قرار داشته باشند.
Stell die Stühle weit genug auseinander, dass sich die Leute gut bewegen können.
U
فاصله صندلی ها را به اندازه کافی از هم جدا بگذار که مردم بتوانند به راحتی تکان بخورند.
Breitspurbahn
{f}
U
فاصله بین دو خط راه آهن
[معیار بین المللی]
Verzögerungszeit
{f}
U
زمان تاخیر
[تاخیر در سرعت و فاصله]
[کندی]
[تاخیر در انتقال]
[الکترونیک]
[مهندسی برق]
Pause
{f}
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
[دوره حکومت موقتی]
Unterbrechung
{f}
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
[دوره حکومت موقتی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com