Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich sehe Ihrer Antwort entgegen. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Rückantwort {f} U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
Ich bin gleich soweit. U من تقریبا آماده هستم. [من تا چند لحظه دیگر آماده هستم.]
Ich bin من هستم
Ich bin Iranerin . U من ایرانی هستم. [زن]
Ich bin [mir] sicher, dass ... U من مطمئن هستم که ...
Wo bin ich? U من کجا هستم؟
Ich bin in Ihrem Alter. U من هم سن شما هستم.
Ich habe Hunger U من گرسنه هستم
Ich bin Iraner . من ایرانی هستم. [مرد]
Im Vergleich zu dir bin ich schlank. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Ich teile deine Ansicht [Meinung] , dass... U من با تو همنظر [همعقیده] هستم که ...
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Ich bin beim Kochen. U من در حال آشپزی هستم.
Ach, du auch! [Willkommen im Club! ] U من هم درشرایطی مشابه هستم !
Ich bin sehr fröhlich. من خیلی شاد هستم.
Ich bin mir dessen sicher. U من درباره اش مطمئن هستم.
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Ich kann nicht klagen. U من گله ای ندارم. [من راضی هستم]
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Erwartung {f} U انتظار
Ich stehe Ihnen gerne zur Verfügung. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
Ich bin ganz Ihrer Ansicht. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Ich freue mich, Dich bald wieder zu sehen. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
Ich bin um achzehn Uhr dort. U ساعت شش بعد ظهر آنجا هستم.
Ich kann nicht mehr. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
träumen U انتظار داشتن
Wartezimmer {n} U اتاق انتظار
warten U انتظار کشیدن
erwarten U انتظار داشتن
voraussichtlich <adj.> U انتظار می رود
Wartesaal {m} U تالار انتظار
Dann hat sie mich unmotiviert gefragt, ob ich Hunger habe. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
Ich freue mich schon aufs Wochenende. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Ich bin schon gespannt, was als nächstes kommt. U من بی تاب [کنجکاو] هستم که پس از این چه می شود [می کنند] .
Ich habe einen Kater. U خمار [صبح شبی که مست بودند ] هستم.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Lobby {f} U سالن انتظار هتل
eine Woche bangen Wartens U یک هفته انتظار با نگرانی
etwas [Dativ] entgegensehen U انتظار چیزی را داشتن
erwartungsvoll <adv.> U با چشم داشت [با انتظار]
gespannt <adv.> U با چشم داشت [با انتظار]
tüfteln U انتظار [فراوان] کشیدن
in Aussicht U مورد انتظار [در برنامه ]
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Ich bin schrecklich gespannt zu hören, was passiert ist. [umgangssprache] U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
Ich freue mich sehr, Sie bald zu treffen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich bin alt genug, um auf mich selbst aufzupassen. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواظب خودم باشم.
Ich bin bereit, mich neuen Herausforderungen zu stellen. U من حاضر هستم جوابگوی [مواجه] چالشهای تازه بشوم.
Ich freue mich sehr auf ein baldiges Treffen mit Ihnen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich bin vielleicht vernagelt, aber ich verstehe es nicht. U حتی اگر فکر کنی من کند هستم ولی من نمیفهممش.
Ich denke an ein zweites Kind, denn ich werde auch nicht jünger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
kein Wunder ! U انتظار پذیر است [بود] !
erwartungsvoll in die Zukunft blicken U با انتظار به آینده نگاه کردن
soweit sein [erwarteter Zeitpunkt] U رسیدن [زمان مورد انتظار]
zu viel erwarten U بیش از اندازه انتظار داشتن
überfordern U بیش از اندازه انتظار داشتن
Ich bin ein großer Verfechter natürlicher Reinigungsmittel. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
weitere 50 sind geplant U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Taxistand {m} U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Sicht {f} U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Perspektive {f} [auf] U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Erwartung {f} U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Aussicht {f} U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Taxenstand {m} U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Chance {f} U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Nummer ziehen! U شماره بکشید! [برای انتظار در ردیف]
Taxistandplatz {m} U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Warteschleife mit Musik U انتظار پشت تلفن با موسیقی [در پیش پرده]
Haben Sie WLAN in der Lobby? U شبکه بیسیم رایانه در سالن انتظار هتل دارید؟
Warteschleife {f} U انتظار پشت تلفن [تا کسی آنطرف جواب دهد]
Ich hatte auf seine Hilfe gehofft, allein ich wurde bitter enttäuscht. U من انتظار کمک او [مرد] را داشتم در عین حال من به شدت نا امید شدم.
nein <adv.> U نه [پاسخ]
Entgegnung {f} U پاسخ
ablehnende Antwort U پاسخ رد
Antwort {f} U پاسخ
als Antwort auf U در پاسخ به
Stellungnahme {f} U پاسخ
Rückmeldung {f} U پاسخ
Beantwortung {f} U پاسخ
als Reaktion auf U در پاسخ به
Erwiderung {f} U پاسخ
Bescheid {m} U پاسخ
Stellungnahmen {pl} U پاسخ ها
Antwort {f} [auf etwas] U پاسخ [به چیزی]
Antwortschreiben {n} U پاسخ نامه
entgegenen U پاسخ دادن
antworten U پاسخ دادن
ja <adv.> U بله [پاسخ]
baldige Rückantwort U پاسخ زود
Ich habe Bärenhunger. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
Antwort nicht nötig U نیازی به پاسخ نیست.
sich auf eine Anzeige melden U به آگهیی پاسخ دادن
ansprechen U پاسخ دادن [به چیزی]
eine Antwort schuldig bleiben U درماندن در دادن پاسخ
Empfang {m} U دریافت
Eingang {m} U دریافت
Erlangen {n} U دریافت
Entgegennahme {f} U دریافت
Abnahme {f} U دریافت
Erreichung {f} U دریافت
Erhalt {m} U دریافت
Empfinden {n} U دریافت
Erlangung {f} U دریافت
Es geht so. U بد نیست. [در پاسخ به حالت چطور؟]
keine Antwort auf die Frage geben U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
reagieren [auf] U عمل کردن [در پاسخ به چیزی ]
Dringende Antwort erbeten. U لطفا فوری پاسخ دهید.
der Frage ausweichen U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
an der [eigentlichen] Frage vorbeigehen U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
Erwiderung {f} [auf etwas] U پاسخ [به چیزی] [اصطلاح رسمی]
unbedachte Antwort U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
entgegenen U پاسخ دادن [جواب کتبی]
leicht dahingesagte Antwort U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
Posteingang {m} U دریافت نامه
empfangen U دریافت کردن
rezipieren U دریافت کردن
Empfängerin {f} U دریافت کننده [زن]
Empfänger {m} U دریافت کننده
Akzeptor {m} U دریافت کننده
bekommen U دریافت کردن
Bareinnahme {f} U دریافت نقدی
Empfangsstelle {f} U محل دریافت
Bareinnahme {f} U دریافت پول
Antwort {f} [auf etwas] [Lösungsansatz] U پاسخ [به چیزی] [راه حل] [اصطلاح مجازی]
auf eine Erpressung [Drohung] anspringen U پاسخ دادن به باج گیری [ تهدیدی]
keine Angabe [n] [in Formularen] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
reagieren U پاسخ دادن [ عمل کردن ] به دلیلی
antworten U پاسخ دادن [ عمل کردن ] به دلیلی
beantworten U پاسخ دادن [ عمل کردن ] به دلیلی
die Genehmigung einholen U اجازه را دریافت کردن
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
downloaden U دریافت فایل [کامپیوتر]
eine Spritze bekommen U تزریق دریافت کردن
Befehlsempfänger {m} U دریافت کننده حکم
um Antwort wird gebeten [u.A.w.g.] U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
auf eine Antwort drängen [in Bezug auf etwas] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
Aber ja doch! U خوب چرا! [پاسخ مثبت به پرسش منفی]
Um rasche Beantwortung wird gebeten. U از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
Daten herunterladen دریافت کردن اطلاعات [کامپیوتر]
arbeitslos sein U در دوران بیکاری [با دریافت کمک] بودن
Anschlagen {n} [eines Hundes] U پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
Ist hier die Schlange für Auskunft? U این خط برای دریافت اطلاعات است؟
Er lässt mit sich handeln. U حاضر است پیشنهادهای دیگر را دریافت کند.
Außer [Mit Ausnahme von] zwei Schülern konnte niemand die letzte Frage richtig beantworten. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
Er lässt mit sich reden. U حاضر است پیشنهادهای [عرضه های] دیگر را دریافت کند. [در خرید و فروش]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Die Antwort auf den Terrorismus muss bessere Geheimdienstinformation und bessere internationale Zusammenarbeit sein. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Port {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Anschluss {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Was sollte ich tun, wenn ich folgende Meldung bekomme: "Verbindung zum Server fehlgeschlagen"? U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
Erste-Hilfe-Anweisungen erhalten U دریافت دستورالعمل های کمک های اولیه [پزشکی]
Brückenfinanzierung {f} U وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com