Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Flugplan
{m}
U
برنامه پرواز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Fliegen
{n}
U
پرواز
Fliegerei
{f}
U
پرواز
Flug
{m}
U
پرواز
Flugschreiber
{m}
U
پرواز نویس
Ehrgeizling
{m}
U
بلند پرواز
Blindflug
{m}
U
پرواز کور
Flugstrecke
{f}
U
مدت پرواز
Flugbetrieb
{m}
U
عمل پرواز
Flughöhe
{f}
U
ارتفاع پرواز
Flugzeit
{f}
U
مدت پرواز
Fluglehrer
{m}
U
معلم پرواز
Flugstrecke
{f}
U
مسافت پرواز
Rückflug
{m}
U
پرواز برگشت
Flugtechnik
{f}
U
تکنیک پرواز
Flugzeit
{f}
U
زمان پرواز
Auslandsflug
{m}
U
پرواز خارجی
Flugweg
{m}
U
مسیر پرواز
Flugwetter
{n}
U
هوای پرواز
ambitioniert
<adj.>
U
بلند پرواز
Fluglotse
{m}
U
راهنمای پرواز
Aufklärungsflug
{m}
U
پرواز اکتشافی
Fallschirm
{m}
U
چتر پرواز
abfliegen
U
پرواز کردن به
Fluggeschwindigkeit
{f}
U
سرعت پرواز
Flugsicherung
{f}
U
حفاظت پرواز
fliegen
پرواز کردن
ehrgeizig
<adj.>
U
بلند پرواز
Flugbahn
{f}
U
مسیر پرواز
Flugdauer
{f}
U
مدت پرواز
Auslandsflug
{m}
U
پرواز به خارج از کشور
gleiten
U
بی موتور پرواز کردن
einen Flug buchen
U
یک پرواز رزرو کردن
ein Flugverbot erlassen
U
قدغن کردن پرواز
Blindflug
{m}
U
پرواز بدون دید
Fernflug
{m}
U
پرواز از راه دور
ambitiös
<adj.>
U
بلند پرواز
[اصطلاح رسمی]
Anflug
{f}
U
پرواز
[برای مقصدی معین]
überambitioniert
<adj.>
U
بیش از اندازه بلند پرواز
übertrieben ehrgeizig
<adj.>
U
بیش از اندازه بلند پرواز
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen.
U
بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
Flugverbot
{n}
[für ein Gebiet]
U
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
einen Flug verpassen
U
پرواز
[خود]
را از دست دادن
an einen Flug Anschluss haben
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
Das Flugzeug nach ... fliegt um ... ab.
U
هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
abfliegen
U
کندن، پرواز کردن هواپیما
Startbahn
{f}
U
باند فرودگاه
[برای پرواز]
allein fliegen
U
بطور انفرادی پرواز کردن
Linienflugzeug
{n}
U
هواپیمای مسافربری
[با زمان پرواز مشخص]
umbuchen
U
زمان
[پرواز یا ملاقات]
را تغییر دادن
Flugschreiber
{m}
U
دستگاه ضبط خودکار جریان پرواز
Linienmaschine
{f}
U
هواپیمای مسافربری
[با زمان پرواز مشخص]
Flugtauglichkeit
{f}
U
معاینه پزشکی خلبان
[قبل از پرواز]
Maschine
{f}
U
هواپیمای مسافربری
[با زمان پرواز مشخص]
ein Flugverbot für die EU
U
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
Ich fliege übermorgen mit der Iran Air ab.
U
من پس فردا با ایران ایر پرواز می کنم.
einen Flug antreten
U
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
Hunderte Flüge wurden wegen einer sich ausbreitenden vulkanischen Aschenwolke eingestellt.
U
صدها پرواز را بخاطرتوده خاکستر آتشفشانی پخش شونده روی زمین نگه داشتند.
Plan
{m}
U
برنامه
Entwurf
{m}
U
برنامه
Fernsehprogramm
{n}
U
برنامه تلویزیون
Fernsehsendung
{f}
U
برنامه تلویزیون
Bebauungsplan
{m}
U
برنامه آبادانی
Arbeitsprogramm
{n}
U
برنامه کار
Einleitung
{f}
U
افتتاح
[برنامه]
Bauprogramm
{n}
U
برنامه ساختمان
Pläne schmieden
U
برنامه ریختن
Festprogramm
{n}
U
برنامه جشن
Darbietung
{f}
U
برنامه هنری
Vorhaben
{n}
U
برنامه
[پروژه]
ein ehrgeiziges Programm
U
برنامه بلند پروازی
Busplan
{m}
U
برنامه زمانی اتوبوس
planen
U
برنامه ریزی کردن
Was hast du heute vor?
U
برنامه امروزت چیه؟
Schichtplan
{m}
U
برنامه نوبت کاری
Schichtplan
{m}
U
برنامه شیفت کاری
Antrag
{m}
U
پیشنهاد
[برنامه ای یا طرحی]
Hilfsprogramm
{n}
U
برنامه کمک
[اقتصادی ]
Einlage
{f}
U
برنامه اضافی
[در نمایش]
Direktübertragung
{f}
U
پخش زنده
[برنامه]
Agent
{m}
U
مدیر برنامه
[هنری]
in Aussicht
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
ein Reformprogramm anstoßen
U
بر انگیختن برنامه اصلاحات
Schichtplan
{m}
U
برنامه زمان کاری
planmäßige Ankunftszeit
U
تاریخ طبق برنامه رسید
Hilfsprogramm
{n}
U
برنامه کمک
[رایانه شناسی ]
Punkt
{m}
der Tagesordnung
U
اصل مطلب فهرست برنامه
Ausgabe
{f}
[eines Programms]
U
تولید
[برنامه ای]
[رایانه شناسی]
Bahnhofs-Übersichtsplan
{m}
U
برنامه کلی ایستگاه
[قطار]
Programmunterbrechung
{f}
U
قطع برنامه
[رایانه شناسی]
Fahrplan
{m}
U
برنامه حرکت
[وسیله نقلیه]
torpedieren
U
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
Ausgabe
{f}
[eines Programms]
U
بازده
[برنامه ای]
[رایانه شناسی]
Ausgabe
{f}
[eines Programms]
U
محصول
[برنامه ای]
[رایانه شناسی]
Fahrplan
{m}
U
برنامه حرکت
[وسایل نقلیه]
Hast du morgen etwas vor?
U
برای فردا برنامه ای داری؟
ungeplanter Ausfall
U
قطع بدون برنامه ریزی قبلی
Der Plan ist schließlich gelungen.
U
برنامه عاقبت با موفقیت به نتیجه رسید.
aus der Kernenergie aussteigen
U
برنامه انرژی هسته ای را نکول کردن
als etwas gedacht sein
[Vorhaben, Absicht]
U
قصد چیزی را داشتن
[هدف برنامه]
etwas
[Akkusativ]
aushebeln
U
چیزی را خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
etwas
[Akkusativ]
torpedieren
U
چیزی را خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
etwas
[Akkusativ]
zu Fall bringen
U
چیزی را خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
etwas
[Akkusativ]
über den Haufen werfen
U
چیزی را خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
Absage
{f}
U
اعلام ختم برنامه
[رادیو،تلویزیون]
Plansoll
{n}
U
هدف
[تولید]
برنامه ریزی شده شرکتی
etwas auf die Beine stellen
U
چیزی
[برنامه ای یا جشنی یا فعالیتی]
را شروع کردن
einschlafen
U
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
einen Zeitplan für etwas
[Akkusativ]
aufstellen
U
برنامه کار برای چیزی را آماده کردن
[vorübergehend]
nicht funktionieren
[Computer, Programm ...]
U
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
Hier ist der Wartungsplan zum Durchsehen
[zur Durchsicht]
.
U
این برنامه تعمیر و نگهداری برای مرور شمااست.
Abonnementvorstellung
{f}
U
برنامه هنری با بلیت تخفیف دار
[برای مشترکان]
umprogrammieren
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
Beim Realitätsbezug bekommt die Sendung null von zehn Punkten von mir.
U
این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز از من صفر می گیرد.
die Folgen der Straßenbauvorhaben für die Umwelt
U
پیامدهای منفی محیط زیست سبب از برنامه راه سازی
die Weichen für etwas
[Akkusativ]
stellen
U
برنامه کار برای چیزی را آماده کردن
[اصطلاح مجازی]
Die Pläne für den Damm werden von Umweltschützern abgelehnt.
U
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
Vorlage
{f}
U
نقشه پیش ساخته
[طرح اولیه]
[برنامه کار]
[برای چیزی ]
Entwurf
{m}
U
نقشه پیش ساخته
[طرح اولیه]
[برنامه کار]
[برای چیزی ]
Konzept
{n}
[für etwas]
U
نقشه پیش ساخته
[طرح اولیه]
[برنامه کار]
[برای چیزی ]
alles über den Haufen werfen
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
Wir hatten vor, quer durch die USA zu reisen, aber unsere Eltern ließen es nicht zu.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
die Tagesordnung aufstellen
[festsetzen]
U
برنامه کار را آماده کردن
[تهیه کردن]
Schalten Sie morgen wieder ein, wenn wir uns ansehen, worauf man bei einem Fahrradcomputer achten muss.
U
کانالتان را فردا
[به این برنامه]
تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com