Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Was hilft's, wir können [ja doch] nichts dran ändern. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Man muss es ihm [ihr] lassen! <idiom> U این را باید اعتراف کرد. [این اعتبار را باید به او داد] [اصطلاح]
Brand {m} U سوخت
Betriebsstoff {m} U سوخت
Feuerung {f} U سوخت
Brennelement {n} U ماده سوخت
Brennstab {m} U میله سوخت
schadhaftes Brennelement {n} U ماده سوخت ناقص
tanken U سوخت گیری کردن
Kernbrennstab {m} [für Kernkraftwerke] U میله سوخت [در نیروگاه اتمی]
abgebrannte Brennelemente {pl} U مواد سوخت مصرف شده
schüren U سوخت ریختن در [آتش کردن]
einen Atomreaktor nachladen [die Brennelemente wechseln] U سوخت گیری کردن نیروگاه اتمی
Aufwärtsbewegung der Brennstäbe U حرکت به بالای میله های سوخت
Bau {m} U ساخت
Baukörper {m} U ساخت
Fabrikation {f} U ساخت
Erstellung {f} U ساخت
Formation {f} U ساخت
Fertigung {f} U ساخت
Erzeugnis {n} U ساخت
Gebilde {n} U ساخت
Gerüst {n} U ساخت
Gerippe {n} U ساخت
Anfertigung {f} U ساخت
Baureihe U سری ساخت
Aufbau {m} U ساخت
Fertigstellung {f} U ساخت
verarbeitendes Gewerbe U صنعت ساخت
Fabrikat {n} U ساخت کارخانه
Rissbildung {f} U ساخت ترک
müssen U باید
Ausstattung {f} U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
Backstein {m} U آجر [ساخت و ساختمان]
Aufmachung {f} U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
Ausstaffierung {f} U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
Büttenpapier {n} U کاغذ دست ساخت
Mauerziegel {m} U آجر [ساخت و ساختمان]
Klinker {m} U آجر [ساخت و ساختمان]
Bevölkerungsstruktur {f} U ساخت و ترکیب جمعیت
Ziegelstein {m} U آجر [ساخت و ساختمان]
sollen U بایستی.باید
Wann muss ich es zurückbringen? U کی باید برگردانمش؟
Wir müssen auch gehen. U ما هم باید برویم .
Garette {f} [in der Schweiz] U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Garette {f} [in der Schweiz] U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Mauerziegel {m} U آجر سفالی [ساخت و ساختمان]
Formenlehre {f} U ساخت شناسی [دستور زبان]
Scheibtruhe {f} [in Österreich und Bayern] U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Flugzeugbauer {m} U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
Mörtelmischer {m} U بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
Schubkarre {f} U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Betonmischer {m} U بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
Schubkarre {f} U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Scheibtruche {f} [in Bayern] U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Erstellungskosten {pl} U هزینه های ساخت و ساز
Baukosten {pl} U هزینه های ساخت و ساز
Scheibtruche {f} [in Bayern] U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Scheibtruhe {f} [in Österreich und Bayern] U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Karette {f} [in der Schweiz] U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Betonmischmaschine {f} U بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
Karette {f} [in der Schweiz] U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
Blei {n} U شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Lot {n} U شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Klinker {m} U آجر سفالی [ساخت و ساختمان]
Bau {m} [von etwas] U ساخت [چیزی] [جریان عمل ]
Backstein {m} U آجر سفالی [ساخت و ساختمان]
Errichtung {f} [von etwas] U ساخت [چیزی] [جریان عمل ]
Schaufel {f} U بیل [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Senklot {n} U شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Senkblei {n} U شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Ziegelstein {m} U آجر سفالی [ساخت و ساختمان]
Schippe {f} [in Nord- und Mitteldeutschland] [Schaufel] U بیل [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Schöppe {f} [im Rheinland] [Schaufel] U بیل [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Schüppe {f} [in Nord- und Mitteldeutschland] [Schaufel] U بیل [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Richtblei {n} U شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Schnurlot {n} U شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Brauche ich eine Reservierung? U باید رزرو بکنم؟
Ich muss mich um etwas kümmern. U من باید به کاری برسم.
Ich muss etwas erledigen. U من باید به کاری برسم.
Ich muss mich beeilen. من باید عجله کنم.
Bulldozer {m} U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
Schubraupe {f} [Österreich] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
Kelle {f} U ماله گچ کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Glätte {f} U ماله گچ کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Dozer {m} U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
Planierraupe {f} U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
mitkommen müssen U باید [همراه ] با کسی آمدن
mitgehen müssen U باید [همراه ] با کسی رفتن
ich müsste lügen, wenn ... U من باید دروغ می گفتم اگر ...
Ich muss mit dem Chef sprechen. U من باید با مدیر صحبت کنم.
Ich muss weg! U من باید برم! [همین حالا]
Ich muss los! U من باید برم! [همین حالا]
Ich muss leider gehen. U متاسفانه من باید عازم بشوم.
nach welcher Seite muß ich abbiegen? U به کدام طرف باید بپیچم؟
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U باید مواظب رژیمم باشم.
Da kann etwas nicht stimmen. U باید اشتباهی شده باشد.
Wir mussten drei Stunden lang Schlange stehen, um hineinzukommen. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
Sie muss mindestens 40 sein. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
Ich sollte mich vorstellen. U من باید خودم را معرفی کنم.
Ich muss hier aussteigen. U باید اینجا پیاده بشوم.
Maurerkelle {f} U ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Betonmischwagen {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonlieferfahrzeug {n} U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Spachtel {m} U ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Betonmisch-Lkw {m} U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmisch-Lkw {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischer {m} U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Fahrmischer {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Lieferbetonfahrzeug {n} U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Lieferbetonfahrzeug {n} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonlieferfahrzeug {n} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Fahrmischer {m} U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischer {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Schmuggler {m} U قاچاقچی [برای ساخت یا فروش یا توزیع الکل]
Betonmischfahrzeug {n} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischwagen {m} U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischfahrzeug {n} U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischlaster {m} U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischlaster {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Da fragst du noch? U این باید واضح باشد برای تو
ausgerechnet heute U از همه روزها امروز [باید باشد]
Du solltest wirklich mehr auf dich achten [aufpassen] . U تو واقعا باید بهترمراقب خودت باشی.
Es muss bis zehn Uhr fertig sein. U این باید تا ساعت ۱۰ آماده باشد.
mitmüssen U باید [همراه ] با کسی رفتن [آمدن]
Wann muss ich das Zimmer verlassen? U کی باید از اتاق [هتل ] بیایم بیرون؟
Muss man umsteigen? U باید [قطار یا اتوبوس ] عوض بشود؟
eine bittere Pille <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
Warum sollte ich die Schuld auf mich nehmen? U چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
Nur tote Fische schwimmen mit dem Strom. <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
Da kann etwas nicht stimmen. U باید اشتباهی روی داده باشد.
Du wirst dafür Geld aufwenden müssen. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
Du wirst dafür Geld in die Hand nehmen müssen. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
Wir müssen das Zimmer in Ordnung bringen. U ما باید اتاق را آماده [مرتب] کنیم.
Betonmischwagen {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischfahrzeug {n} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischer {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Fahrmischer {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonlieferfahrzeug {n} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmisch-Lkw {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischlaster {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Lieferbetonfahrzeug {n} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
in den sauren Apfel beißen müssen <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
Meldefall {m} U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
Ausgerechnet jetzt! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
meldepflichtiger Vorfall U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
Ich muss heute studieren. من امروز باید درس بخوانم. [مطالعه بکنم]
Um Alkohol sollten Sie einen großen Bogen machen. U شما باید از الکل [مشروب] دوری کنید.
Ich bedauere, aber ich muss stornieren. U ببخشید ولی من باید [رزروم را] لغو کنم.
Ich kann damit nichts anfangen. U من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
wenn es hart auf hart kommt <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
Wir müssen unsere Firma völlig neu verorten [positionieren] . U ما باید موقعیت شرکتمان را به طور کامل تغییربدهیم.
Jede Krise sollte als Chance gesehen [betrachtet] werden. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
Ich muss diesen Termin absagen. U من باید این قرار ملاقات را لغو کنم.
Wer A sagt, muß auch B sagen. <idiom> U هر کسی که خربزه می خورد باید پای لرزش هم بایستد.
Sie müssen mich anhören. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
Wie oft muss man umsteigen? U چند بار باید [قطار یا اتوبوس] عوض شود؟
Da er arbeiten mußte, hat er sich den Blumenstrauß abholen lassen. U چونکه باید کار میکرد دسته گل را برایش آوردند.
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
Wir sollten zunächst die Problemfelder ermitteln. U ما باید نخست ناحیه های با اشکال را تعیین کنیم.
Ich muss zugeben, von Computern verstehe ich nichts. U من باید اعتراف بکنم که از رایانه چیزی نمی فهمم.
Man muss die Feste feiern, wie sie fallen. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
Das muss ich rot anstreichen. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
Das zerquetschte Bein musste ihm abgenommen werden. U ساق پای له شده او [مرد] را باید قطع می کردند.
Wir mussten die ganze Zeit auch meine kleine Schwester mitschleppen. U تمام مدت ما باید خواهر کوچکم را با خودمان می بردیم.
Das dürfen Sie mir nicht abschlagen ! U این [درخواست یا پیشنهاد مرا] را باید قبول کنید!
Muss das [ausgerechnet] heute sein? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
Er meint, unbedingt das letzte Wort haben zu müssen. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
das Eisen schmieden, solange es heiß ist <idiom> U تا تنور گرم است باید نان پخت [اصطلاح مجازی]
Sie müssen das mindestens 2 Wochen im Voraus bekanntgeben [ankündigen] . U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Die Vase muss gut eingepackt werden. U گلدان باید با ماده محافظ درست بسته بندی شود.
Sie hat so viel für uns getan, wir müssen uns irgendwie erkenntlich zeigen. U او [زن] این همه به ما کمک کرد. یکجوری باید تلافی بکنیم.
Von Köln abgehende Flüge können wegen eines Streiks nicht starten. U پروازهای از کلن بخاطر تظاهرات باید روی زمین بمانند.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Eine Reform des Pensionsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Eine Reform des Versicherungsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Ich muss gestehen, dass ich gegen ihn irgendwie voreingenommen bin. U من باید اعتراف بکنم که تا حدی تمایل به تنفر از او [مرد] را دارم.
Die Regierung muss das Problem der Staatsschulden jetzt einmal angehen. U این دولت باید به مشکل بدهی ملت رسیدگی کند.
Wo muss man für Cottbus umsteigen? U برای مقصد کتبوس کجا باید [ قطار ] عوض کنم؟
Sämtliche Flugzeuge haben Startverbot bis sich der Nebel lichtet. U همه پروازها تا وقتی که مه از بین برود باید روی زمین بمانند.
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Ich habe mit ihm noch ein Hühnchen zu rupfen. <idiom> U باید با اوهنوز در باره کارش که [درست نبوده] من را ناراحت کرده حرف بزنم.
die Kröte schlucken <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
Die Pfosten sollten etwa einen Meter voneinander entfernt [im Abstand von einem Meter] aufgestellt werden. U تیرها [میله ها] باید حدود یک متر فاصله ازهم قرار داشته باشند.
Du kannst von Glück sagen [dich glücklich schätzen] , dass du zu dieser Zeit nicht im Zug warst. U تو باید خودت را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیری که در آن زمان در قطار نبودی.
Der Stadtrat verfügte, dass Hunde dort an der Leine geführt werden müssen. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Laut Vorschrift müssen sich alle Mitarbeiter einer ärztlichen Untersuchung unterziehen. U آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
Schluß mit lustig! <idiom> U خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
Man sollte wissen, wie man ein Ei kocht - das gehört zum Koch-Einmaleins. U باید بدانی چطور تخم مرغ بپزی. این کار پایه آشپزی است.
Wo wir wir gehen wollen Kalnkychyn sollte diesen Zug Cullen Küche setzen U ما میخواهیم برویم کالنکیچین باید کجا بریم این ترن میره کالن کیچن
Dann bekam ich die übliche Leier von der Frau und den Kindern zu hören, die er ernähren muss. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
Es bleibt der Zukunft vorbehalten, die Studie unter besser kontrollierten Bedingungen zu wiederholen. U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Die Antwort auf den Terrorismus muss bessere Geheimdienstinformation und bessere internationale Zusammenarbeit sein. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Wasserwaage {f} U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Maurerwaage {f} U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Richtwaage {f} U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Schrotwaage {f} U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Du musst ihm mal ordentlich auf die Zehen treten, damit er in die Gänge kommt. U تو باید او [مرد] را حسابی تحریک بکنی تا او [مرد] به فعالیت وادار شود.
Du musst mehr auf deine Ernährung achten und dich mehr bewegen. U تو باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنی.
Ich muss gestehen, ich besuche meine Eltern nicht so oft wie ich sollte. U من اعتراف می کنم که من پدر و مادرم را به اندازه ای که باید دیدار بکنم نمی کنم.
Becher {m} der Gerechtigkeit U جام فیثاغورس [تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com