Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Problem {n} U مشکل
Erschwernis {f} U مشکل
Frage {f} U مشکل
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
fehlerlos <adj.> U بدون مشکل
Aufgabe {f} U مشکل [مسیله ]
frei von Fehlern <adj.> U بدون مشکل
makellos <adj.> U بدون مشکل
einwandfrei <adj.> U بدون مشکل
fehlerfrei <adj.> U بدون مشکل
tadellos <adj.> U بدون مشکل
Ein ernsthaftes Problem. U یک مشکل جدی.
Wo liegt das Problem? U مشکل کجاست؟
Fehlerbeschreibung {f} U توضیح مشکل
Doppelunglück {n} U بدشانسی [مشکل] از دو طرف
doppeltes Pech U بدشانسی [مشکل] از دو طرف
Enfant terrible {n} U بازیکن مشکل آفرین
zweiseitiges Problem U بدشانسی [مشکل] از دو طرف
Wo liegt der Haken? U مشکل [ مسئله] [در داستان] کجاست؟ [اصطلاح]
Existenzberechtigung {f} U حق وجود
Bestehen {n} U وجود
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با وجود
Existenz {f} U وجود
Dasein {n} U وجود
Der Islam ist DIE heilende Medizin. U اسلام دوای شفادهنده این مشکل است.
die Kuh vom Eis kriegen <idiom> U موضوعی [با مشکل] را نجات دادن [اصطلاح مجازی]
Damit ist dieses unmittelbare Problem vom Tisch. U بدینوسیله به این مشکل ضروری رسیدگی می شود.
warten bis sich die Sache von selbst erledigt U صبر کردن تا مشکل خودش مرتب [حل] شود
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
aber <conj.> U با وجود این
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
Existenzfrage {f} U مسئله وجود
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
Existenzphilosophie {f} U وجود گرایی
mit aller <adv.> U با [وجود] همه
bei aller <adv.> U با [وجود] همه
vorkommen U وجود داشتن
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
Trotzdem U با این وجود
gegenwärtig sein U وجود داشتن
da sein U وجود داشتن
bestehen U وجود داشتن
Faktum {n} U وجود مسلم
Das bietet sich als Lösung an. U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم کند.
Reicht das als Problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
Können Sie das bitte nachschauen? U می توانید لطفا یک نگاه بیاندازید [ببینید مشکل کجاست] ؟
Die Regierung muss das Problem der Staatsschulden jetzt einmal angehen. U این دولت باید به مشکل بدهی ملت رسیدگی کند.
aber trotzdem U اما با وجود این
trotz allem U با وجود همه [چیز]
trotz alledem U با وجود همه [چیز]
Deist {m} U قائل به وجود خدا
Deismus {m} U اعتقاد به وجود خدا
etwas schwellt Jemanden U چیزی شکم کسی را پر میکند [اصطلاح مشکل وپیچیده درسطح بالا ]
Das macht den Bock zum Gärtner. U با این کار او دنبال دردسر میگردد. [مشکل در موضوع ایجاد می کند.]
dieses riesige Problem und seine zahlreichen Begleiterscheinungen U این مشکل بزرگ و نتیجه های چند شاخگی منفی بسیاری از آن
an Geister glauben U به وجود ارواح عقیده داشتن
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
seinen Warnungen zum Trotz U با وجود همه هشدارهای او [مرد]
ab <adv.> U از [زمانی]
Zeitstrahl {m} U خط زمانی
Zeitleiste {f} U خط زمانی
Zeittafel {f} U خط زمانی
an [Dativ] <prep.> U در [زمانی]
alles über den Haufen werfen <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
Kein Anschluss unter dieser Nummer. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Es besteht kein Grund zur Besorgnis. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
nicht klüger sein als zuvor [vorher] <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Es besteht kein Grund zur Sorge. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
gegen [Akkusativ] <prep.> U نزدیک به [زمانی]
Als ich hereinkam U زمانی که من تو آمدم
Zeitdruck {m} U فشار زمانی
gegen [Akkusativ] <prep.> U مقارن [زمانی]
nicht länger U نه بیشتر [زمانی]
nicht länger U نه دیگر [زمانی]
zeitlicher Abstand U تاخیر زمانی
Verzögerung {f} U تاخیر زمانی
nach [Dativ] <prep.> U بعد از [زمانی]
binnen <adv.> U در عرض،در طی،درفاصله زمانی(بین)
Zeittafel {f} U تسلسل زمانی
Zeitverzögerung {f} U تاخیر زمانی
Zeitstrahl {m} U تسلسل زمانی
Zeitleiste {f} U تسلسل زمانی
Kein Wechselgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Ach, was soll's! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Keine Rückgabe. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Kein Rückgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Es besteht keine Gefahr, dass sich das wiederholt. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Sosehr er sich auch bemühte, ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Es besteht kein Anlass, etw. zu tun. U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
aufschieben U طول دادن [زمانی]
Busplan {m} U برنامه زمانی اتوبوس
eine Zeit vereinbaren U قرار گذاشتن زمانی
Abstand {m} U بعد [مکانی،زمانی]
Dreieinigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Trinität {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreifaltigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Wann läuft das Kennwort ab? U چه زمانی پسورد منقضی می شود؟
Wann läuft das Passwort ab? U چه زمانی پسورد منقضی می شود؟
Ich glaube, daran besteht kein Zweifel. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
Hochwasser U مد [علامت که نشان میدهد بلندترین مد چه زمانی بوده است]
Ausfall {m} U قطع برق [ مدت زمانی که سیستم کار نمیکند ]
Wann, schätzt du, wirst du mit dem Studium fertig sein? U چه زمانی تو تصور می کنی تحصیلات خود را به پایان برسانی؟
Unterbrechung {f} U قطع برق [ مدت زمانی که سیستم کار نمیکند ]
Verzögerung {f} U تاخیر بین زمانی که دستور وارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه [رایانه شناسی]
Schlüsselkind {n} U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
Ist es möglich? U امکان دارد؟
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
je nachdem U این بستگی دارد
es kommt drauf an U این بستگی دارد
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com