Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 Deutsch Persisch Menu
Ente {f} U گزارش نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Der Verurteilte kann zwischen Recht und Unrecht [kann Recht von Unrecht] nicht unterscheiden. U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
versehentlich <adj.> U نادرست
fehlerhaft <adj.> U نادرست
irrtümlich <adj.> U نادرست
falsch <adj.> U نادرست
falsche Auskunft {f} U اطلاعات نادرست
Fehlentscheidung {f} U تصمیم نادرست
falsche Aussprache {f} U تلفظ نادرست
falsche Auskunft {f} U خبر نادرست
Fehlinterpretation {f} U برداشت نادرست
Fehlurteil {n} U حکم نادرست
Falschmeldung {f} U خبر نادرست
Fehlschätzung {f} U تخمین نادرست
Fehlanzeige {f} U خبر نادرست
eine eklatante Fehleinschätzung U قضاوت نادرست آشکار
Detonation {f} U نادرست خوانی [موسیقی]
Fehlplanung {f} U طرح ریزی نادرست
Report {m} U گزارش
Meldung {f} [über] U گزارش
Bericht {m} U گزارش
Rechenschaft {f} U گزارش
Bekanntgabe {f} U گزارش
Erstattung {f} U گزارش
eine verfehlte Politik U سیاستی با نقشه واستراتژی نادرست
laut des Berichts [laut Bericht] U طبق گزارش
Filmreportage {f} U گزارش سینمایی
Filmreportage {f} U گزارش مصور
Bildreportage {f} U گزارش مصور
Chronik {f} U گزارش نامه
Bildbericht {m} U گزارش مصور
Wetterbericht {m} U گزارش هواشناسی
Fernsehbericht {m} U گزارش تلویزیونی
Exklusivbericht {m} U گزارش انحصاری
Berichtsjahr {n} U سال گزارش
berichten U گزارش دادن
Pressebericht {m} U گزارش خبری
erklären U گزارش و توضیح دادن
sich melden [bei einer Stelle] U گزارش دادن [به اداره ای]
elektronische Übermittlung von Berichten U ارسال الکترونیکی گزارش ها
Rechenschaft ablegen [über] U گزارش و توضیح دادن [در باره ]
Medienbericht {m} U گزارش رسانه های خبری
Börsenbericht {m} U گزارش بورس [سهام و ارز]
Bankausweis {m} U گزارش علنی وضعیت بانکی
ohne Beanstandung [Prüfberichtsvermerk] U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
Chronik {f} U گزارش وقایع به ترتیب تاریخ وقوع
Medienberichten zufolge U طبق گزارش رسانه های خبری
nach Medienberichten U طبق گزارش رسانه های خبری
Er hatte Pech, er war zur falschen Zeit am falschen Ort. U او [مرد] بدشانس بود که در زمان نامناصب در مکان نادرست باشد.
Vielen Dank für das Aufzeichnen der Traces. U خیلی ممنونم برای ذخیره سازی گزارش ها.
Die Tagesschau U نگاه روز ، اسم روزنامه یا تلویزیون که گزارش را اهدا میکند
etwas verteidigen [Arbeit, Projekt, Ergebnisse...] U از چیزی دفاع کردن [ گزارش نتایج پژوهش یا پروژه یا تز ...] [دانشگاه ]
Als er sich anschickte, seinen Bericht vorzulegen, .... U هنگامی که او [مرد] شروع کرد گزارش خود را ارایه بدهد ...
Im Vergleich dazu wurden 2009 insgesamt 36 Fälle gemeldet. U همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
Ich werte die Traces morgen früh aus und gebe Ihnen dann ein Feedback. U من گزارش ها را فردا صبح زود بررسی می کنم و سپس به شما خبر می دهم.
Wer das Gelände unbefugt betritt, muss mit einer polizeilichen Anzeige rechnen. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Deudic.com