Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen
U
از کسی مالیات
[عوارض]
گرفتن
alle Zollgebühren und Abgaben tragen
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer
{f}
U
مالیات توبین
[مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Abgabe
{f}
U
مالیات
Gebühr
{f}
U
مالیات
Steuer
{f}
U
مالیات
steuerpflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
abgabenfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbar
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
بدون مالیات
Steuer erlassen
U
مالیات را بخشیدن
Auflage
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
مالیات گیری
Besteuerung
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
وضع مالیات
Einkommensteuer
{f}
U
مالیات بر درآمد
progressive Steuer
{f}
U
مالیات تصاعدی
[nach oben]
gestaffelte Steuer
U
مالیات تصاعدی
regressive Steuer
U
مالیات نزولی
[nach unten]
gestaffelte Steuer
U
مالیات نزولی
kommunale Steuern
{pl}
U
مالیات محله ای
Abgabe
{f}
U
مالیات بندی
Finanzabgabe
{f}
U
مالیات بندی
Erhöhung
{f}
der Steuern
U
افزایش مالیات
Kfz-Steuer
{f}
U
مالیات خودرو
Steuern
{pl}
vom Einkommen
U
مالیات درآمد
Steuern zahlen
U
مالیات پرداختن
steuerfrei
<adj.>
U
معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
بدون مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
معاف از مالیات
abgabepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
zu versteuernd
<adj.>
U
مشمول مالیات
Erbschaftssteuer
{f}
U
مالیات بر ارث
von der Steuer befreit
<adj.>
U
بدون مالیات
Steuerbehörde
{f}
U
اداره مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
fällige Steuern
{pl}
U
مالیات سر رسید شده
ohne Steuern und Einbehalte
U
خالص پس از مالیات و کسورات
Abgleich nach Steuer
U
میزان حساب پس از مالیات
Steuern erheben
U
بالا بردن مالیات
gestaffelte Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
latente Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
Steuer
{f}
auf privates Einkommen
U
مالیات درآمد شخصی
vor
[nach]
Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
Steuer einziehen
U
مالیات دریافت کردن
benachteiligende Steuer
U
مالیات تبعیض آمیز
der Steuer unterliegen
U
مشمول مالیات بودن
vor
[nach]
Abzug der Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
Kapitalertragsteuer
{f}
U
مالیات بر سود سرمایه
eine Steuer auf etwas
[Akkusativ]
erheben
U
بر چیزی مالیات بستن
veranlagte Steuer
{f}
U
مالیات سنجیده شده
diskriminierende Steuer
{f}
U
مالیات تبعیض آمیز
einziehen
U
مالیات بندی کردن
einziehen
U
مالیات وضع کردن
einziehen
U
مالیات اخذ کردن
Vor-Steuer-Betrag
{m}
U
وجه
[قدر]
قبل از مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
Abgleich vor Steuer
U
میزان حساب قبل از مالیات
rückerstattungsfähige Steuer
{f}
U
مالیات ادعا
[استرداد]
پذیر
Freibetrag
{m}
U
درآمد غیر مشمول مالیات
die Steuer hintergehen
U
طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Alkoholsteuer
{f}
U
مالیات نوشابه های الکلی
Mehrwertsteuer
{f}
[MwSt.]
;
[MWSt.]
U
مالیات بر ارزش افزوده
[اقتصاد]
etwas mit einer Abgabe belegen
U
وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen
U
چیزی را با مالیات برابر
[بالانس]
کردن
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
Steuer abziehen
U
مالیات کم کردن
[ از درآمد یا بهای کالایی]
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Rückzahlung
{f}
U
پس پرداخت
Beilegung
{f}
U
پرداخت
Regulierung
{f}
U
پرداخت
Bezahlung
{f}
U
پرداخت
Erstattung
{f}
U
پرداخت
Einigung
{f}
U
پرداخت
Ausrichtung
{f}
U
پرداخت
Einzahlung
{f}
U
پرداخت
Bestreitung
{f}
U
پرداخت
Abzahlung
{f}
U
پرداخت
Auszahlung
{f}
U
پرداخت
Unkosten von der Steuer absetzen
U
هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Inklusive Steuer und Versicherung?
U
مالیات و بیمه شاملش
[نرخ کرایه]
می شود؟
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Steuern abführen
[entrichten]
U
مالیات پرداختن
[مثال کارفرما]
[امور اداری]
ausschließlich Mehrwertsteuer
U
مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Barzahlung
{f}
U
پرداخت نقدی
Akontozahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Barauszahlung
{f}
U
پرداخت نقدی
Fälligkeit
{f}
U
موعد پرداخت
Abfindung
{f}
U
پرداخت خسارت
Einzahler
{m}
U
پرداخت کننده
Kreditzahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorleistung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorschusszahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorschuss
{m}
U
پیش پرداخت
Abschlag
{m}
U
پیش پرداخت
Bezahlbarkeit
{f}
U
قابلیت پرداخت
Abtragung
{f}
U
پرداخت به اقساط
Ablauf
{m}
U
موعد پرداخت
Depot
{n}
U
پیش پرداخت
Bonus
{m}
U
پرداخت اضافی
Einzahlungsschein
{m}
U
برگه پرداخت
Einzahlungsschalter
{m}
U
باجه پرداخت
Vorauszahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorauskasse
{f}
U
پیش پرداخت
Vorkasse
{f}
U
پیش پرداخت
Abzahlung
{f}
U
پرداخت به اقساط
Anteil
{m}
U
قابل پرداخت
Lohnzettel
{m}
U
صورت پرداخت
Lohnbeleg
{m}
U
صورت پرداخت
Lohnstreifen
{m}
U
صورت پرداخت
unter dem Vorbehalt einer Zahlung
U
مشروط به پرداخت
Selbstanzeige
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Glattstellung
{f}
[von etwas]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
Lohnfortzahlung
{f}
U
ادامه پرداخت مزد
Geldüberweisung
{f}
U
پرداخت بوسیله حواله
Abgabe
{f}
U
پرداخت حقوق گمرکی
Einlösung
{f}
U
پرداخت
[سفته، بدهی]
Bankrott
{m}
U
فقدان توانایی پرداخت
Abführung
{f}
U
پرداخت
[امور مالی]
Liquidation
{f}
[von etwas]
[Börse]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
unbezahlbar
<adj.>
U
غیر قابل پرداخت
Kasse gegen Dokumente
U
اسناد در مقابل پرداخت
Kasse vor Lieferung
U
پرداخت پیش از تحویل
Teilzahlung bei Geldstrafen
U
پرداخت قسمتی از جریمه
Anweisung
{f}
U
دستور پرداخت بانکی
Zahlungsanweisung
{f}
U
دستور پرداخت بانکی
Vorleistungen erbringen
U
پیش پرداخت کردن
in Vorlage treten
U
پیش پرداخت کردن
im Voraus zahlbar
U
قابل پیش پرداخت
Zahlungsauftrag
{m}
U
دستور پرداخت بانکی
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung.
U
منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen.
U
مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
Registrierkasse
{f}
U
صندوق
[محل پرداخت پول]
Gehaltsabrechnung
{f}
U
صورت پرداخت
[اصطلاح رسمی]
zahlbar
<adj.>
U
قابل پرداخت
[ پرداختنی ]
[اقتصاد]
fällig
<adj.>
U
قابل پرداخت
[ پرداختنی ]
[اقتصاد]
Vereinbarung von Teilzahlungen
U
توافق در پرداخت های قسطی
Brauchen Sie eine Anzahlung?
U
نیاز به پیش پرداخت است؟
Abzahlung
{f}
U
بازپرداخت
[پرداخت کامل اقساط]
Zahlbar mit
[ Kreditkarte]
.
U
قابل پرداخت با
[کارت اعتبار]
.
die Zahlung anmahnen
U
یادآوری کردن ارسال پرداخت
Geldautomat
{m}
U
دستگاه پرداخت کننده پول
Ablösesumme
{f}
U
پیش پرداخت اجاره خانه
Steuerkarussell
{n}
U
کلاه برداری در مالیات
[بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Selbstanzeige erstatten
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Versicherungsleistungen an Hinterbliebene
U
مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich
[BIZ]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
Auftrag
{m}
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
zahlbar sofort netto Kasse
U
قابل پرداخت نقدی خالص فوری
Mandat
{n}
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Der Herr übernimmt die Rechnung.
U
این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
Die Dame übernimmt die Rechnung.
U
این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
Anzahlung
{f}
U
پیش پرداخت
[برای مثال در هتل]
Vorschuss in Bargeld
U
پیش پرداخت به نوع پول نقد
Steuerrecht
{n}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
[قانون]
[اصطلاح رسمی]
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben.
U
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Angeld
{n}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Draufgabe
{f}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
Anzahlung
{f}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
Wir liefern nur gegen Vorauskasse
[Vorkasse]
.
U
ما منحصرا پس از پیش پرداخت
[کالا را]
ارسال میکنیم.
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen?
U
میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle?
U
ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟
[در هتل]
Fadenöffner
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Droussierkrempel
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Garnettöffner
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Garnettmaschine
{f}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang.
U
پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Ablösesumme
{f}
U
مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Akonto
{n}
U
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto
U
۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Akontozahlung
{f}
U
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
einschätzen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
erheben
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
taxieren
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
feststellen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
befassen
U
در بر گرفتن
behandeln
U
در بر گرفتن
bringen
U
گرفتن
schaffen
U
گرفتن
holen
U
گرفتن
umfassen
U
در بر گرفتن
zurücknehmen
U
پس گرفتن
halten
U
گرفتن
aufbewahren
U
گرفتن
rezipieren
U
گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com