Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Zukunftsangst
{f}
U
وحشت از آینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Wir wissen nicht, wie die Welt in 20 Jahren aussieht, geschweige denn in 100 Jahren.
U
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
angehender Vater
{m}
U
پدر در آینده
[در آینده پدر می شود]
In der Zukunft.
U
در آینده.
Zukunft
{f}
U
آینده
angehender Arzt
U
پزشک آینده
in naher Zukunft
U
در آینده نزدیک
tragfähig
<adj.>
U
آینده گرا
zukunftsfähig
<adj.>
U
آینده گرا
Angst vor der Zukunft
U
ترس از آینده
Beruf ohne Zukunft
U
شغلی بی آینده
fernerhin
<adv.>
U
برای آینده
für die Zukunft
U
برای آینده
ferne Zukunft
U
آینده دور
weder jetzt noch in Zukunft
U
نه اکنون و نه در آینده
künftig
<adv.>
U
برای آینده
Futurismus
{m}
U
آینده گرایی
Futurist
{m}
U
آینده گرا
Futurologie
{f}
U
آینده شناسی
Zukunft
{f}
U
فردا
[ آینده]
Futurologe
{m}
U
آینده شناس
die Zukunft
[ das Morgen]
U
آینده
[فردا]
eine rosige Zukunft
U
آینده امید بخشی
Zukunft
{f}
U
زمان آینده
[زبانشناسی ]
Futur
{n}
U
زمان آینده
[زبانشناسی]
zukunftsfähig
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
tragfähig
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
Angst
{f}
U
وحشت
Erschrecken
{n}
U
وحشت
Entsetzen
{n}
U
وحشت
Greuel
{m}
U
وحشت
Bestürzung
{f}
U
وحشت
Gräuel
{m}
U
وحشت
seine Zukunft verbauen
U
خسارت زدن به آینده خود
auf etwas
[Zukünftiges]
verzichten
U
دست برداشتن از چیزی
[در آینده]
Denk nicht an das Morgen.
U
نگران فردا
[آینده]
نباش.
im Futur
U
در زمان آینده
[دستور زبان]
werden
U
فعل کمکی آینده
[خواستن ]
erwartungsvoll in die Zukunft blicken
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
in der Zukunft
U
در زمان آینده
[دستور زبان]
Bestürzung
{f}
U
وحشت زدگی
Entsetzen
{n}
U
وحشت زدگی
ein Ausruf des Entsetzens
U
فریاد وحشت
Angst
{f}
U
ترس
[وحشت ]
Abscheu
{m}
,
{f}
U
ترس
[وحشت ]
entsetzt
<adj.>
U
وحشت زده
Panik
{f}
U
هراس
[وحشت]
Ich würde gerne wissen, was mich in Zukunft erwartet.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
etwas
[Akkusativ]
als Vorrat einlagern
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
etwas
[Akkusativ]
speichern
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
einen Vorrat von etwas
[Dativ]
anlegen
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
Die Zukunft der Mannschaft liegt im Ungewissen.
U
آینده این تیم بلاتکلیف است.
Die staatliche Beihilfe wird nächstes Jahr auslaufen.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
Die Reservierung ist für Montag nächster Woche.
U
رزرو برای دوشنبه هفته آینده است.
Ahnung
{f}
U
فن احساس وقوع امری در آینده
[حدس ]
[گمان]
Verdacht
{m}
U
فن احساس وقوع امری در آینده
[حدس ]
[گمان]
Gefühl
{n}
U
فن احساس وقوع امری در آینده
[حدس ]
[گمان]
Vorahnung
{f}
U
فن احساس وقوع امری در آینده
[حدس ]
[گمان]
panisch
<adj.>
U
وحشت زده
[مضطرب]
Jemanden ängstigen
U
کسی را به وحشت انداختن
Jemandem Angst einjagen
U
کسی را به وحشت انداختن
Jemandem einen Schrecken einjagen
U
کسی را به وحشت انداختن
feige
<adj.>
U
وحشت زده
[مضطرب]
erschreckt
<adj.>
U
وحشت زده
[مضطرب]
ängstlich
<adj.>
U
وحشت زده
[مضطرب]
bange
<adj.>
U
وحشت زده
[مضطرب]
Armesündergesicht
{n}
U
چهره وحشت زده
Perspektive
{f}
[auf etwas]
U
آینده نگری
[چشم انداز]
[پیش بینی]
چیزی
Sie nahm sich vor, in Zukunft einen weiten Bogen um ihn zu machen.
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
Aussicht
{f}
[auf etwas]
U
آینده نگری
[چشم انداز]
[پیش بینی]
چیزی
Die Zukunft der Tagesklinik ist mit einem
[großen]
Fragezeichen versehen.
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
Jemanden das Fürchten lehren
U
کسی را وحشت زده کردن
Furcht
{f}
[vor etwas]
U
ترس
[وحشت ]
[از چیزی]
[روانشناسی]
Eine Reform des Pensionsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten.
U
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Eine Reform des Versicherungsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten.
U
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Das hat in Zukunft tunlichst zu unterbleiben.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
die Krise kriegen
<idiom>
U
هراس و وحشت زده کردن
[اصطلاح]
Das ist wichtig, nicht nur heute, sondern auch und gerade für die Zukunft.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
Torschlusspanik
{f}
U
وحشت لحظه آخر
[که فرصتی را از دست داد]
mit dem Schrecken davonkommen
U
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
Diese Gespräche sind für die Zukunft des Friedensprozesses entscheidend.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
Schauen Sie nächste Woche wieder rein, wenn es heißt Happy Hour .
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
Es bleibt der Zukunft vorbehalten, die Studie unter besser kontrollierten Bedingungen zu wiederholen.
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com