Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (9467 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Nichts kann mich daran hindern. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Nichts kann mich davon abhalten. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Egal wie der Lehrer es erklärte, ich verstand kein Wort. U هر طور که دبیر کوشش کرد توضیحش بدهد من هیچی نفهمیدم.
hinderlich U جلوی راه
im Wege U جلوی راه
vor meinen Augen U جلوی چشمهایم
vor Jemands Augen <adv.> U جلوی چشم کسی
Geh mir aus den Augen! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
Fensterbrett {n} U تخته جلوی پنجره
Badematte {f} U پادری جلوی حمام
Fensterbank {f} U سکوی جلوی پنجره
Freitreppe {f} U پلکان جلوی عمارت
sich in den Weg stellen U جلوی راه را گرفتن
den Bus anhalten U جلوی اتوبوس را گرفتن
etwas im Keim ersticken U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
die vordere [hintere] Ansicht des Gebäudes U نمای جلوی [پشت] ساختمان
Schnauze {f} [Vorderteil] U قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
Bug {m} U قسمت جلوی کشتی یا هواپیما
Jemandem trotzen U جلوی پای کسی ایستادن
Jemandem die Stirn bieten U جلوی پای کسی ایستادن
sich Jemandem [etwas] widersetzen U جلوی پای کسی ایستادن
den Verkehr aufhalten U جلوی رفت و آمد را گرفتن
Focksegel {n} U بادبان دکل جلوی کشتی
Fenstergitter {n} U نرده آهنین جلوی پنجره
Abtreter {m} U کفش پاک کن [جلوی در منزل]
Back {f} U قسمت جلوی عرشه کشتی
Fensterladen {m} U نرده چوبی جلوی پنجره
etwas [Akkusativ] verstopfen U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
etwas [Akkusativ] obstruieren U جلوی جریان چیزی را گرفتن [پزشکی]
Jemandem [etwas] in die Quere kommen U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
Jemanden aussperren U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Streikposten aufstellen U خط اعتصاب تشکیل دادن و جلوی سایرین ایستادن
[Feind] erledigen U [دشمن را ] خفه کردن [جلوی دماغ و دهن را گرفتن]
den Ball wegklatschen [Torhüter] U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
loslegen U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
Meine Eltern haben uns davon abgehalten, zu viel fernzusehen. U پدر و مادرم جلوی ما را از نگاه کردن بیش از حد تلویزیون گرفتند.
Vorderer Zugteil U قسمت جلوی قطار [قطار در راه جدا می شود]
Recent search history Forum search
1این موضوع دست و پایم را بسته است. (جلوی کارم را گرفته...)
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com