Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Laugflüssigkeit {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Lauge {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Auslaugung {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tauchen U با مایعی پوشاندن
untertauchen U با مایعی پوشاندن
eintauchen U با مایعی پوشاندن
rühren U بهم زدن [مایعی]
Fruchtwasser {n} U مایعی که در آن جنین رشد می کند
Ebenheit {f} U صافی
Durchschlag {m} U صافی
Flachheit {f} U صافی
Küchensieb {n} U کفگیر یا صافی
Filterpapier {n} U کاغذ صافی
bewölkt <adj.> U گرفته [هواشناسی]
abhängig <adj.> U خو گرفته [معتاد ]
süchtig <adj.> U خو گرفته [معتاد ]
bezogen <adj.> U گرفته [هواشناسی]
mit einer Medaille ausgezeichnt <adj.> U مدال گرفته
[mit Wolken] bedeckt <adj.> U گرفته [هواشناسی]
folgend <adj.> U دنباله گرفته شده با
einen Kanal eingestellt haben U کانالی را گرفته باشند
geschieden sein U طلاق گرفته [بودن]
frisch gepresster Orangensaft {m} U آب پرتقال تازه گرفته شده
Das Zimmer ist verraucht. U اتاق دود گرفته است.
geliehenes Geld U پول قرض گرفته شده
Die Genehmigung des Marsches wurde in letzter Minute zurückgezogen. U اجازه راهپیمایی در لحظه آخر رد [پس گرفته] شد.
Die Elemente sind halbkreisförmig angeordnet. U عناصر در یک نیم دایره شکل گرفته اند.
Ich wurde durch einen Hund gebissen. U من توسط [بوسیله] سگی گاز گرفته شدم.
wenn das Knie in Mitleidenschaft gezogen ist U گر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
Ein weiterer Anstieg gilt als unwahrscheinlich. U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen [betrachtet] . U سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
Es wurde mehrfach versucht, Herrn Hoffmann telefonisch zu erreichen, jedoch ohne Erfolg. U چندین مرتبه سعی شد با آقای هوفمن تلفنی تماس گرفته شود، ولی بدون نتیجه.
Verräter {m} U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
[falsche] Schlange {f} U زن خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
Veleumder {m} U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
überfüllen U انبوه شدن [گرفته کردن] [متراکم کردن]
verstopfen U انبوه شدن [گرفته کردن] [متراکم کردن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com