Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
empfangen U دریافت کردن
rezipieren U دریافت کردن
bekommen U دریافت کردن
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
die Genehmigung einholen U اجازه را دریافت کردن
eine Spritze bekommen U تزریق دریافت کردن
Daten herunterladen دریافت کردن اطلاعات [کامپیوتر]
einziehen U مالیات اخذ کردن
einziehen U مالیات وضع کردن
einziehen U مالیات بندی کردن
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
etwas [Akkusativ] abschätzen U چیزی را ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن بر چیزی] [به خراج گذاردن بر چیزی ] [تعیین کردن چیزی] [چیزی را بستن ]
Empfinden {n} U دریافت
Empfang {m} U دریافت
Abnahme {f} U دریافت
Erhalt {m} U دریافت
Eingang {m} U دریافت
Entgegennahme {f} U دریافت
Erreichung {f} U دریافت
Erlangung {f} U دریافت
Erlangen {n} U دریافت
Bareinnahme {f} U دریافت پول
Empfänger {m} U دریافت کننده
Akzeptor {m} U دریافت کننده
Bareinnahme {f} U دریافت نقدی
Empfangsstelle {f} U محل دریافت
Empfängerin {f} U دریافت کننده [زن]
Posteingang {m} U دریافت نامه
Gebühr {f} U مالیات
Steuer {f} U مالیات
Abgabe {f} U مالیات
downloaden U دریافت فایل [کامپیوتر]
Befehlsempfänger {m} U دریافت کننده حکم
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
Besteuerung {f} U وضع مالیات
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Besteuerung {f} U مالیات گیری
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
Auflage {f} U مالیات بندی
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
regressive Steuer U مالیات نزولی
Abgabe {f} U مالیات بندی
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
Ich sehe Ihrer Antwort entgegen. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
Anschlagen {n} [eines Hundes] U پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
arbeitslos sein U در دوران بیکاری [با دریافت کمک] بودن
Ist hier die Schlange für Auskunft? U این خط برای دریافت اطلاعات است؟
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
Er lässt mit sich handeln. U حاضر است پیشنهادهای دیگر را دریافت کند.
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Er lässt mit sich reden. U حاضر است پیشنهادهای [عرضه های] دیگر را دریافت کند. [در خرید و فروش]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
Anschluss {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Port {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Was sollte ich tun, wenn ich folgende Meldung bekomme: "Verbindung zum Server fehlgeschlagen"? U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
Erste-Hilfe-Anweisungen erhalten U دریافت دستورالعمل های کمک های اولیه [پزشکی]
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Brückenfinanzierung {f} U وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
Jemanden wie den letzten Dreck behandeln <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
aufstellen U مرتب کردن [میزان کردن] [درصف آوردن] [در طبقه قرار دادن] [به خط کردن] [مسطح کردن ]
sich von Jemandem herumschikanieren lassen <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
sich von Jemandem wie ein Fußabtreter behandeln lassen <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
anordnen U مرتب کردن [میزان کردن] [درصف آوردن] [در طبقه قرار دادن] [به خط کردن] [مسطح کردن ]
etwas rechtfertigen U استیفای حقوق کردن [دفاع کردن از چیزی ] [محقق کردن ] [پشتیبانی کردن ]
abisolieren U برهنه کردن [لخت کردن] [پاک کردن] [کندن ] [محروم کردن]
abstreifen U برهنه کردن [لخت کردن] [پاک کردن] [کندن ] [محروم کردن]
abschneiden U برهنه کردن [لخت کردن] [پاک کردن] [کندن ] [محروم کردن]
ausräumen U برهنه کردن [لخت کردن] [پاک کردن] [کندن ] [محروم کردن]
inspizieren U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
beschauen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
ansehen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
untersuchen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
unter Kontrolle halten U کنترل کردن [مهار کردن] [بازرسی کردن] [نظارت کردن]
herausfiltern U تعیین هویت کردن [مشخص کردن] [شناسایی کردن ] [تعیین کردن ] [اصطاح رسمی]
Jemandem etwas übermachen U به کسی چیزی را وصیت کردن [واگذار کردن ] [وقف کردن] [تخصیص دادن به] [اصطلاح قدیمی]
etwas [Akkusativ] aufbauen U چیزی را نصب کردن [تجهیزکردن ] [سوار کردن] [جادادن] [بنا کردن] [برپاکردن] [مهندسی]
montieren U نصب کردن [تجهیزکردن ] [سوار کردن] [جادادن] [بنا کردن] [برپاکردن] [مهندسی]
Jemandem etwas hinterlassen U به کسی چیزی را وصیت کردن [واگذار کردن ] [وقف کردن] [تخصیص دادن به]
installieren U نصب کردن [تجهیزکردن ] [سوار کردن] [جادادن] [بنا کردن] [برپاکردن] [مهندسی]
Jemandem etwas vermachen U به کسی چیزی را وصیت کردن [واگذار کردن ] [وقف کردن] [تخصیص دادن به]
aufstellen U نصب کردن [تجهیزکردن ] [سوار کردن] [جادادن] [بنا کردن] [برپاکردن] [مهندسی]
belassen U رها کردن [ول کردن] [باقی گذاردن] [گذاشتن ] [دست کشیدن از] [ترک کردن ]
standhalten U مقابله کردن [سرپیچی کردن] [رودرویی کردن] [تو روی کسی ایستادن]
anlassen [Metall oder Glas] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
sich hinwegsetzen über U مقابله کردن [سرپیچی کردن] [رودرویی کردن] [تو روی کسی ایستادن]
verstoßen gegen U مقابله کردن [سرپیچی کردن] [رودرویی کردن] [تو روی کسی ایستادن]
etwas [Akkusativ] falsch einschätzen U چیزی را اشتباه حساب کردن [پیش بینی غلط کردن] [اشتباه محاسبه کردن] [بدپیش بینی کردن] [ بد حساب کردن ]
vorstellen U معرفی کردن [ارایه دادن ] [اهدا کردن ] [عرضه کردن ]
verstopfen U گیر کردن [بستن جریانی] [شلوغ کردن] [مسدود کردن]
appellieren U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
Jemanden verraten U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
Jemanden verpfeifen U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
Jemanden denunzieren U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
lähmen U گیر کردن [بستن جریانی] [شلوغ کردن] [مسدود کردن]
lahm legen U گیر کردن [بستن جریانی] [شلوغ کردن] [مسدود کردن]
blockieren U گیر کردن [بستن جریانی] [شلوغ کردن] [مسدود کردن]
Jemanden anzeigen U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
präsentieren U معرفی کردن [ارایه دادن ] [اهدا کردن ] [عرضه کردن ]
sich wenden [an] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
anrufen U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
deaktivieren U بی اثر کردن [غیر فعال کردن] [غیر مسلح کردن ] [ نا کنشگر کردن ]
etwas entdecken U تعیین هویت کردن [مشخص کردن] [شناسایی کردن ] [تعیین کردن ] چیزی
anstecken U سرایت کردن [مبتلا کردن] [عفونی کردن ] [بیماری]
infizieren U سرایت کردن [مبتلا کردن] [عفونی کردن ] [بیماری]
Jemanden verteidigen U دفاع کردن از کسی [محقق کردن ] [پشتیبانی کردن ]
zurücklassen U رها کردن [ول کردن] [باقی گذاردن] [گذاشتن ] [دست کشیدن از] [رهسپار شدن] [عازم شدن ] [ترک کردن ]
verlassen U رها کردن [ول کردن] [باقی گذاردن] [گذاشتن ] [دست کشیدن از] [رهسپار شدن] [عازم شدن ] [ترک کردن ]
hinterlassen U رها کردن [ول کردن] [باقی گذاردن] [گذاشتن ] [دست کشیدن از] [رهسپار شدن] [عازم شدن ] [ترک کردن ]
feststellen U تعیین هویت کردن [مشخص کردن] [شناسایی کردن ] [تعیین کردن ]
ermitteln U تعیین هویت کردن [مشخص کردن] [شناسایی کردن ] [تعیین کردن ]
herausarbeiten U تعیین هویت کردن [مشخص کردن] [شناسایی کردن ] [تعیین کردن ]
Jemandem den Arsch aufreißen <idiom> U تخریب روحیه کردن [مطیع کردن] [تحقیر کردن] کسی [اصطلاح روزمره] [اصطلاح خشن ]
sichern U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
verweigern U انکار یا حاشا کردن [رد کردن] [جلوگیری کردن]
ermitteln U معلوم کردن [ثابت کردن ] [معین کردن ]
abweisen U انکار یا حاشا کردن [رد کردن] [جلوگیری کردن]
anpassen [an] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
feststellen U معلوم کردن [ثابت کردن ] [معین کردن ]
Jemanden anmelden U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
entleeren U خالی کردن [تهی شدن] [تخلیه کردن] [تا ته خالی کردن]
ausräumen U خالی کردن [تهی شدن] [تخلیه کردن] [تا ته خالی کردن]
ausgießen U خالی کردن [تهی شدن] [تخلیه کردن] [تا ته خالی کردن]
leeren U خالی کردن [تهی شدن] [تخلیه کردن] [تا ته خالی کردن]
ausleeren U خالی کردن [تهی شدن] [تخلیه کردن] [تا ته خالی کردن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com