Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Rendite {f} U درآمد
Einnahme {f} U درآمد
Einkünfte {pl} U درآمد
Bezüge {pl} U درآمد
Einkommen {n} U درآمد
Ertragssatz {m} [bei etwas] U درآمد
Erwerb {m} U درآمد
Ertrag {m} U درآمد
Erlös {m} U درآمد
Einnahmen {pl} درآمد [اقتصاد]
Aufkommen {n} U درآمد [مالیاتی]
Bruttoeinkommen {n} U درآمد نا خالص
Zusatzverdienst U درآمد اضافی
Unterklasse {f} U طبقه اجتماعی کم درآمد
Arbeitseinkommen {n} U درآمد حاصل از کار
Unterklassen {pl} U طبقه های اجتماعی کم درآمد
pfändbare Bezüge {pl} U درآمد ضبط شدنی [قانون]
Soll {n} U هدف [تولید یا درآمد شرکتی]
Plansoll {n} U هدف [تولید یا درآمد شرکتی]
finanziell auf Jemanden angewiesen sein U از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
Einzelne {f} U هر شخصی
Eigennutz {m} U نفع شخصی
Eigenheim {n} U خانه شخصی
Eigenbedarf {m} U نیاز شخصی
Eigenbesitz {m} U ملک شخصی
Eigenwille {m} U اراده شخصی
Einzelgrab {n} U مقبره شخصی
Eigenbetrieb {m} U موسسه شخصی
Eigenkapital {n} U سرمایه شخصی
Eigenverbrauch {m} U مصرف شخصی
Eigenwilligkeit {f} U اراده شخصی
Eigentumswohnung {f} U آپارتمان شخصی
ureigen <adj.> U خصوصی [شخصی]
persönliche Beziehung {f} U رابطه شخصی
jemandem einen Korb geben <idiom> U به شخصی نخ ندادن
Augenschein {m} U نظر شخصی
PIN-Nummer {f} U شماره شناسایی شخصی
in Wahrung seines eigenen Vorteils U به صلاح خود شخصی
Gebühr {f} U مالیات
Steuer {f} U مالیات
Abgabe {f} U مالیات
Kopie für den privaten Gebrauch U نسخه برای استفاده شخصی
Abschrift für den privaten Gebrauch U نسخه برای استفاده شخصی
Arbeit an Jemanden abgeben U کار را به شخصی محول کردن
Ich habe keine PIN-Nummer. U شماره شناسایی شخصی ندارم.
Autogramm {n} U امضای شخصی [ازافراد برجسته]
Ass der Reihe sein <idiom> U درجه یک بودن [شخصی در کاری]
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
regressive Steuer U مالیات نزولی
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
Besteuerung {f} U مالیات گیری
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
Auflage {f} U مالیات بندی
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
Abgabe {f} U مالیات بندی
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U وضع مالیات
abnehmwütig <adj.> U [شخصی که میخواهد سریع لاغر شود]
Opfer eines Witzes U هدف یا علت جوکی [مانند شخصی]
Zielscheibe eines Witzes U هدف یا علت جوکی [مانند شخصی]
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
einziehen U مالیات بندی کردن
einziehen U مالیات وضع کردن
einziehen U مالیات اخذ کردن
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
jemanden im Zweifelsfall für unschuldig erklären U وقتی شک هست شخصی را بیگناه فرض کردن
Zimmer frei U اتاق برای اجاره [در خانه شخصی] [در آگهی]
Gästezimmer {n} U اتاق برای اجاره [در خانه شخصی] [در آگهی]
Privatzimmer {n} U اتاق برای اجاره [در خانه شخصی] [در آگهی]
sich akklimatisieren U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
bei jemandem an der falschen Adresse sein <idiom> <verb> U درموردچیزی از شخصی [بی مربوط] پرسش کردن [اصطلاح ]
[privatrechtlicher] Vertrag {m} [mit oder zwischen Jemandem] [über etwas] U :قرارداد [پیمان ] [با یا بین شخصی] [درباره چیزی]
sich an neue Lebensumstände gewöhnen U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
Draht {m} [zu Jemandem] U رابطه شخصی [با کسی] [اصطلاح روزمره] [جامعه شناسی]
Rühr mich nicht an!; Rühr mich ja nicht an! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Fachidiot {m} U شخصی که فقط در رشته خود تخصص داشته باشد.
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
den Überblick verlieren [über] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Leitmotiv {n} U عبارت برجسته و ملودی درموسیقی که چند دفعه تکرار میشود و مربوط به شخصی یا داستانی است
der rote Faden U عبارت برجسته و ملودی درموسیقی که چند دفعه تکرار میشود و مربوط به شخصی یا داستانی است
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Ich halte es nicht für klug, eine politische Meinung öffentlich auszusprechen. U من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
ein Arsch U شخصی احمق و نفرت انگیز و نامهربان [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
in Frieden lassen U بحال خود گذاردن [تنها گذاردن] [راحت گذاشتن شخصی]
in Ruhe lassen U بحال خود گذاردن [تنها گذاردن] [راحت گذاشتن شخصی]
allein lassen U بحال خود گذاردن [تنها گذاردن] [راحت گذاشتن شخصی]
zufrieden lassen U بحال خود گذاردن [تنها گذاردن] [راحت گذاشتن شخصی]
jemanden [etwas] anvisieren U تمام توجه شخصی [چیزی ] را جلب کردن {میخ کسی [چیزی ] شدن}
jemanden [etwas] ins Visier nehmen U تمام توجه شخصی [چیزی ] را جلب کردن {میخ کسی [چیزی ] شدن}
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
etwas [Akkusativ] abschätzen U چیزی را ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن بر چیزی] [به خراج گذاردن بر چیزی ] [تعیین کردن چیزی] [چیزی را بستن ]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com