Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Kapitalertragsteuer
{f}
U
مالیات بر سود سرمایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer
{f}
U
مالیات توبین
[مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Fonds
{m}
U
سرمایه
Anlage
{f}
U
سرمایه
Einsatz
{m}
U
سرمایه
Anleger
{m}
U
سرمایه گذار
Amortisation
{f}
U
استهلاک
[سرمایه]
Betriebskapital
{n}
U
سرمایه موسسه
Finanzmann
{m}
U
سرمایه گذار
Aktienkapital
{n}
U
سرمایه اصلی
Eigenkapital
{n}
U
سرمایه شخصی
Anlagewert
{m}
U
ارزش سرمایه
Anlagekapital
{n}
U
سرمایه اصلی
Anlage
{f}
U
سرمایه گذاری
Bildungsgut
{n}
U
سرمایه فرهنگی
Anfangskapital
{n}
U
سرمایه اولیه
Bankkapital
{n}
U
سرمایه بانک
[Kapital]
aufstocken
U
افزودن
[سرمایه]
Steuer
{f}
U
مالیات
Gebühr
{f}
U
مالیات
Abgabe
{f}
U
مالیات
investieren
U
سرمایه گذاری کردن
Fehlinvestition
{f}
U
سرمایه گذاری غلط
Abwanderung
{f}
U
انتقال سرمایه به خارج
[Kapital]
aufstocken
U
اضافه کردن
[سرمایه]
Kleinanleger
{m}
U
سرمایه گذار کوچک
regressive Steuer
U
مالیات نزولی
[nach unten]
gestaffelte Steuer
U
مالیات نزولی
Erhöhung
{f}
der Steuern
U
افزایش مالیات
steuerpflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
progressive Steuer
{f}
U
مالیات تصاعدی
steuerfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
بدون مالیات
Steuerbehörde
{f}
U
اداره مالیات
steuerbar
<adj.>
U
مشمول مالیات
zu versteuernd
<adj.>
U
مشمول مالیات
[nach oben]
gestaffelte Steuer
U
مالیات تصاعدی
abgabenfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
abgabepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
بدون مالیات
Erbschaftssteuer
{f}
U
مالیات بر ارث
Einkommensteuer
{f}
U
مالیات بر درآمد
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
معاف از مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
بدون مالیات
Auflage
{f}
U
مالیات بندی
Steuer erlassen
U
مالیات را بخشیدن
Kfz-Steuer
{f}
U
مالیات خودرو
Besteuerung
{f}
U
مالیات گیری
Steuern
{pl}
vom Einkommen
U
مالیات درآمد
Steuern zahlen
U
مالیات پرداختن
Besteuerung
{f}
U
مالیات بندی
kommunale Steuern
{pl}
U
مالیات محله ای
Finanzabgabe
{f}
U
مالیات بندی
Abgabe
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
وضع مالیات
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
gestaffelte Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
Steuer einziehen
U
مالیات دریافت کردن
Steuer
{f}
auf privates Einkommen
U
مالیات درآمد شخصی
latente Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
Abgleich nach Steuer
U
میزان حساب پس از مالیات
vor
[nach]
Abzug der Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuern erheben
U
بالا بردن مالیات
fällige Steuern
{pl}
U
مالیات سر رسید شده
benachteiligende Steuer
U
مالیات تبعیض آمیز
eine Steuer auf etwas
[Akkusativ]
erheben
U
بر چیزی مالیات بستن
veranlagte Steuer
{f}
U
مالیات سنجیده شده
diskriminierende Steuer
{f}
U
مالیات تبعیض آمیز
vor
[nach]
Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
der Steuer unterliegen
U
مشمول مالیات بودن
ohne Steuern und Einbehalte
U
خالص پس از مالیات و کسورات
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
einziehen
U
مالیات بندی کردن
einziehen
U
مالیات وضع کردن
einziehen
U
مالیات اخذ کردن
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
Mehrwertsteuer
{f}
[MwSt.]
;
[MWSt.]
U
مالیات بر ارزش افزوده
[اقتصاد]
die Steuer hintergehen
U
طفره رفتن ازپرداخت مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen
U
از کسی مالیات
[عوارض]
گرفتن
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Vor-Steuer-Betrag
{m}
U
وجه
[قدر]
قبل از مالیات
Abgleich vor Steuer
U
میزان حساب قبل از مالیات
rückerstattungsfähige Steuer
{f}
U
مالیات ادعا
[استرداد]
پذیر
Alkoholsteuer
{f}
U
مالیات نوشابه های الکلی
Freibetrag
{m}
U
درآمد غیر مشمول مالیات
aus einer Kapitalanlage eine gute Rendite bekommen
U
بازده سودمندی از سرمایه گذاریی بدست آوردن
Steuer abziehen
U
مالیات کم کردن
[ از درآمد یا بهای کالایی]
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
etwas mit einer Abgabe belegen
U
وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen
U
چیزی را با مالیات برابر
[بالانس]
کردن
Steuern abführen
[entrichten]
U
مالیات پرداختن
[مثال کارفرما]
[امور اداری]
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Inklusive Steuer und Versicherung?
U
مالیات و بیمه شاملش
[نرخ کرایه]
می شود؟
ausschließlich Mehrwertsteuer
U
مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
alle Zollgebühren und Abgaben tragen
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Unkosten von der Steuer absetzen
U
هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Selbstanzeige
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen.
U
مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung.
U
منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
Zeit und Geld verplempern
[auf Staatskosten]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
eine Nacherklärung einreichen
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell
{n}
U
کلاه برداری در مالیات
[بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Selbstanzeige erstatten
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht
{n}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
[قانون]
[اصطلاح رسمی]
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
feststellen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
erheben
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
einschätzen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
taxieren
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
etwas
[Akkusativ]
abschätzen
U
چیزی را ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن بر چیزی]
[به خراج گذاردن بر چیزی ]
[تعیین کردن چیزی]
[چیزی را بستن ]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com