Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Bankrott
{m}
U
فقدان توانایی پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Entbehrung
{f}
U
فقدان
Armut
{f}
U
فقدان
[نقص]
Armseligkeit
{f}
U
فقدان
[نقص]
Bewegungslosigkeit
{f}
U
فقدان حرکت
Abwesenheit
{f}
[von]
U
نبودن
[غیبت ]
[فقدان ]
[غیاب]
[از]
Mangel
{m}
U
نبودن
[غیبت ]
[فقدان ]
[غیاب]
Fehlen
{n}
U
نبودن
[غیبت ]
[فقدان ]
[غیاب]
Absenz
{f}
U
نبودن
[غیبت ]
[فقدان ]
[غیاب]
[در اتریش]
entbehren
U
احساس فقدان چیزی را کردن
[اصطلاح رسمی]
Qualifikation
{f}
U
توانایی
Bravour
{f}
U
توانایی
Qualifikationen
{pl}
U
توانایی ها
Kompetenzen
{pl}
U
توانایی ها
Fähigkeit
{f}
U
توانایی
Kompetenz
{f}
U
توانایی
pH-abhängig
<adj.>
U
وابسته به توانایی هیدروژن
Überbeanspruchung
{f}
U
تقاضای بیش از توانایی
pH-Indikator
{m}
U
نشانگر توانایی هیدروژن
Überlastung
{f}
U
تقاضای بیش از توانایی
pH-Wert
{m}
U
مقدار توانایی هیدروژن
[شیمی]
pH-stabil
<adj.>
U
توانایی هیدروژن پایدار
[شیمی]
Beeinflussung
{f}
[auf]
U
نفوذ بر
[اعتبار]
[توانایی]
برای
Es steht nicht in meiner Macht, Ihnen zu helfen.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
Einfluss
{m}
[auf]
U
نفوذ بر
[اعتبار]
[توانایی]
برای
potentiell
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
pH-Bereich
{m}
U
دامنه توانایی هیدروژن
[شیمی]
etwas hochbekommen
U
توانایی بلند کردن چیزی را داشتن
überfordert sein
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
Einfluß
{m}
U
نفوذ بر
[اعتبار]
[توانایی]
برای
[املای قدیمی]
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist
<idiom>
U
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
Unter Stress ist ein Mitarbeiter weniger belastbar.
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
Mal sehen was Du drauf hast.
<idiom>
U
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
Multitasking
{n}
U
توانایی اجرای چند امر در یک زمان
[رایانه شناسی]
Fähigkeit, mehrere Aufgaben
[quasi]
parallel zu erledigen
U
توانایی اجرای چند امر در یک زمان
[رایانه شناسی]
sich beweisen
U
نشان دادن
[ثابت کردن]
توانایی انجام کاری
Jemandem
[etwas]
gegenüber unterlegen sein
<idiom>
U
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
Jemandem nicht das Wasser reichen können
<idiom>
U
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
Ausfallsicherheit
{f}
U
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
Einzahlung
{f}
U
پرداخت
Einigung
{f}
U
پرداخت
Erstattung
{f}
U
پرداخت
Beilegung
{f}
U
پرداخت
Regulierung
{f}
U
پرداخت
Abzahlung
{f}
U
پرداخت
Auszahlung
{f}
U
پرداخت
Ausrichtung
{f}
U
پرداخت
Bezahlung
{f}
U
پرداخت
Bestreitung
{f}
U
پرداخت
Rückzahlung
{f}
U
پس پرداخت
Lohnzettel
{m}
U
صورت پرداخت
Vorkasse
{f}
U
پیش پرداخت
Vorauszahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorauskasse
{f}
U
پیش پرداخت
unter dem Vorbehalt einer Zahlung
U
مشروط به پرداخت
Abzahlung
{f}
U
پرداخت به اقساط
Anteil
{m}
U
قابل پرداخت
Lohnstreifen
{m}
U
صورت پرداخت
Lohnbeleg
{m}
U
صورت پرداخت
Bezahlbarkeit
{f}
U
قابلیت پرداخت
Abtragung
{f}
U
پرداخت به اقساط
Ablauf
{m}
U
موعد پرداخت
Depot
{n}
U
پیش پرداخت
Einzahler
{m}
U
پرداخت کننده
Bonus
{m}
U
پرداخت اضافی
Einzahlungsschein
{m}
U
برگه پرداخت
Einzahlungsschalter
{m}
U
باجه پرداخت
Kreditzahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorleistung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorschusszahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorschuss
{m}
U
پیش پرداخت
Abschlag
{m}
U
پیش پرداخت
Barzahlung
{f}
U
پرداخت نقدی
Akontozahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Barauszahlung
{f}
U
پرداخت نقدی
Fälligkeit
{f}
U
موعد پرداخت
Abfindung
{f}
U
پرداخت خسارت
in Vorlage treten
U
پیش پرداخت کردن
Teilzahlung bei Geldstrafen
U
پرداخت قسمتی از جریمه
Vorleistungen erbringen
U
پیش پرداخت کردن
Zahlungsauftrag
{m}
U
دستور پرداخت بانکی
unbezahlbar
<adj.>
U
غیر قابل پرداخت
Zahlungsanweisung
{f}
U
دستور پرداخت بانکی
Abgabe
{f}
U
پرداخت حقوق گمرکی
Einlösung
{f}
U
پرداخت
[سفته، بدهی]
Liquidation
{f}
[von etwas]
[Börse]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
Anweisung
{f}
U
دستور پرداخت بانکی
Geldüberweisung
{f}
U
پرداخت بوسیله حواله
Abführung
{f}
U
پرداخت
[امور مالی]
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
Lohnfortzahlung
{f}
U
ادامه پرداخت مزد
Kasse gegen Dokumente
U
اسناد در مقابل پرداخت
im Voraus zahlbar
U
قابل پیش پرداخت
Kasse vor Lieferung
U
پرداخت پیش از تحویل
Glattstellung
{f}
[von etwas]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
fällig
<adj.>
U
قابل پرداخت
[ پرداختنی ]
[اقتصاد]
Vereinbarung von Teilzahlungen
U
توافق در پرداخت های قسطی
zahlbar
<adj.>
U
قابل پرداخت
[ پرداختنی ]
[اقتصاد]
Gehaltsabrechnung
{f}
U
صورت پرداخت
[اصطلاح رسمی]
Ablösesumme
{f}
U
پیش پرداخت اجاره خانه
Zahlbar mit
[ Kreditkarte]
.
U
قابل پرداخت با
[کارت اعتبار]
.
Brauchen Sie eine Anzahlung?
U
نیاز به پیش پرداخت است؟
die Zahlung anmahnen
U
یادآوری کردن ارسال پرداخت
Geldautomat
{m}
U
دستگاه پرداخت کننده پول
Abzahlung
{f}
U
بازپرداخت
[پرداخت کامل اقساط]
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
Registrierkasse
{f}
U
صندوق
[محل پرداخت پول]
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
Versicherungsleistungen an Hinterbliebene
U
مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich
[BIZ]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
Die Dame übernimmt die Rechnung.
U
این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
Der Herr übernimmt die Rechnung.
U
این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
Anzahlung
{f}
U
پیش پرداخت
[برای مثال در هتل]
Vorschuss in Bargeld
U
پیش پرداخت به نوع پول نقد
zahlbar sofort netto Kasse
U
قابل پرداخت نقدی خالص فوری
Mandat
{n}
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Auftrag
{m}
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Angeld
{n}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
Anzahlung
{f}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
Draufgabe
{f}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben.
U
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Wir liefern nur gegen Vorauskasse
[Vorkasse]
.
U
ما منحصرا پس از پیش پرداخت
[کالا را]
ارسال میکنیم.
Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle?
U
ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟
[در هتل]
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen?
U
میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Fadenöffner
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Droussierkrempel
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Garnettmaschine
{f}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Garnettöffner
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang.
U
پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Ablösesumme
{f}
U
مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Akontozahlung
{f}
U
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto
U
۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Akonto
{n}
U
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com