Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer
{f}
U
مالیات توبین
[مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Befürwortung
{f}
U
طرفداری
Stimmung machen gegen
[für]
Jemanden
U
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
sich für
[gegen]
etwas
[Akkusativ]
aussprechen
U
از چیزی طرفداری
[با چیزی مخالفت]
کردن
für
[gegen]
etwas
[Akkusativ]
Stellung beziehen
U
از چیزی طرفداری
[با چیزی مخالفت]
کردن
Abstrich
{m}
U
کاهش
Abtrag
{m}
U
کاهش
Beschränkung
{f}
U
کاهش
Abnahme
{f}
U
کاهش
Abbau
{m}
U
کاهش
Abrechnung
{f}
U
کاهش
Abfall
{m}
U
کاهش
Abzug
{m}
U
کاهش
Reduktion
{f}
U
کاهش
Abschlag
{m}
U
کاهش
Ermäßigung
{f}
U
کاهش
Nachlass
{m}
U
کاهش
Günstlingswirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
Klüngelwirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
Vetterleswirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
sich verschlechtern
U
کاهش یافتن
Abbau von Vorurteilen
U
کاهش تبعیضات
sinken
U
کاهش یافتن
verfallen
U
کاهش یافتن
abnehmen
U
کاهش یافتن
zurückgehen
U
کاهش یافتن
geringer werden
U
کاهش یافتن
Abspannung
{f}
U
کاهش هیجان
Entwertung
{f}
U
کاهش قیمت
Preisverfall
{m}
U
کاهش بها
Abwertung
{f}
U
کاهش اعتبار
Abschlag
{m}
U
کاهش
[قیمت]
Abschreibung
{f}
U
کاهش قیمت
Lockerung
{f}
U
کاهش
[اقتصاد]
Linderung
{f}
U
کاهش درد
Abwertung
{f}
U
کاهش ارزش
Abrüstung
{f}
U
کاهش تسلیحات
Abfall
{m}
U
سقوط - کاهش
Entvölkerung
{f}
U
کاهش جمعیت
Entvölkerung
{f}
U
کاهش نفوس
Abnahme
{f}
U
کاهش وزن
Lohnkürzung
{f}
U
کاهش دستمزد
Vetterliwirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[ در سوییس]
Freunderlwirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[در اتریش]
Abstrich
{m}
U
کسر
[کاهش]
[تفریق ]
Absetzung
{f}
U
کسر
[کاهش]
[تفریق ]
Einbehaltung
{f}
U
کسر
[کاهش]
[تفریق ]
drastisch zurückgehen
U
تند کاهش یافتن
Abzug
{m}
U
کسر
[کاهش]
[تفریق ]
schwinden
U
تدریجا کاهش یافتن
etwas
[Akkusativ]
verringern
U
چیزی را کاهش دادن
Linderung
{f}
des Leidens
U
کاهش درد و رنج
langsam zu Ende gehen
U
تدریجا کاهش یافتن
versiegen
U
تدریجا کاهش یافتن
versickern
U
تدریجا کاهش یافتن
etwas
[Akkusativ]
einschränken
U
چیزی را کاهش دادن
auslaufen
U
تدریجا کاهش یافتن
etwas
[Akkusativ]
kürzen
U
چیزی را کاهش دادن
etwas
[Akkusativ]
reduzieren
U
چیزی را کاهش دادن
im Sande verlaufen
U
تدریجا کاهش یافتن
Abschlag
{m}
U
کاهش ارزش
[سهام]
Amigowirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[اصطلاح عامیانه]
Vetternwirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[در آلمان و سوییس]
Abgabe
{f}
U
مالیات
Steuer
{f}
U
مالیات
Gebühr
{f}
U
مالیات
Nepotismus
{m}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[اصطلاح رسمی]
[سیاست]
einen Kursrückgang erfahren
U
با کاهش در بها مواجه شدن
Besteuerung
{f}
U
وضع مالیات
Besteuerung
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
مالیات گیری
Steuern zahlen
U
مالیات پرداختن
Steuern
{pl}
vom Einkommen
U
مالیات درآمد
Kfz-Steuer
{f}
U
مالیات خودرو
Steuer erlassen
U
مالیات را بخشیدن
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
بدون مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
معاف از مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
معاف از مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
progressive Steuer
{f}
U
مالیات تصاعدی
[nach oben]
gestaffelte Steuer
U
مالیات تصاعدی
regressive Steuer
U
مالیات نزولی
abgabepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[nach unten]
gestaffelte Steuer
U
مالیات نزولی
steuerpflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
abgabenfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
بدون مالیات
zu versteuernd
<adj.>
U
مشمول مالیات
Steuerbehörde
{f}
U
اداره مالیات
steuerbar
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
Erbschaftssteuer
{f}
U
مالیات بر ارث
Finanzabgabe
{f}
U
مالیات بندی
Einkommensteuer
{f}
U
مالیات بر درآمد
kommunale Steuern
{pl}
U
مالیات محله ای
Abgabe
{f}
U
مالیات بندی
Erhöhung
{f}
der Steuern
U
افزایش مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
بدون مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
Auflage
{f}
U
مالیات بندی
einen Buchstaben unterschneiden
U
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
ohne Steuern und Einbehalte
U
خالص پس از مالیات و کسورات
Abgleich nach Steuer
U
میزان حساب پس از مالیات
der Steuer unterliegen
U
مشمول مالیات بودن
einziehen
U
مالیات اخذ کردن
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
einziehen
U
مالیات وضع کردن
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuer einziehen
U
مالیات دریافت کردن
Steuer
{f}
auf privates Einkommen
U
مالیات درآمد شخصی
fällige Steuern
{pl}
U
مالیات سر رسید شده
einziehen
U
مالیات بندی کردن
vor
[nach]
Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
eine Steuer auf etwas
[Akkusativ]
erheben
U
بر چیزی مالیات بستن
Steuern erheben
U
بالا بردن مالیات
vor
[nach]
Abzug der Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
latente Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
Kapitalertragsteuer
{f}
U
مالیات بر سود سرمایه
gestaffelte Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
veranlagte Steuer
{f}
U
مالیات سنجیده شده
diskriminierende Steuer
{f}
U
مالیات تبعیض آمیز
benachteiligende Steuer
U
مالیات تبعیض آمیز
abfallen
U
کاهش یافتن - سقوط کردن - مرتد شدن
Unter Stress ist ein Mitarbeiter weniger belastbar.
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
Vor-Steuer-Betrag
{m}
U
وجه
[قدر]
قبل از مالیات
die Steuer hintergehen
U
طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Abgleich vor Steuer
U
میزان حساب قبل از مالیات
rückerstattungsfähige Steuer
{f}
U
مالیات ادعا
[استرداد]
پذیر
jemanden zur Steuer heranziehen
U
از کسی مالیات
[عوارض]
گرفتن
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
Alkoholsteuer
{f}
U
مالیات نوشابه های الکلی
Freibetrag
{m}
U
درآمد غیر مشمول مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Mehrwertsteuer
{f}
[MwSt.]
;
[MWSt.]
U
مالیات بر ارزش افزوده
[اقتصاد]
automatisches Unterschneiden
{n}
U
کاهش
[و تنظیم ]
خودکار فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
Steuer abziehen
U
مالیات کم کردن
[ از درآمد یا بهای کالایی]
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
etwas mit einer Abgabe belegen
U
وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen
U
چیزی را با مالیات برابر
[بالانس]
کردن
unterschneiden
U
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
ausschließlich Mehrwertsteuer
U
مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Unkosten von der Steuer absetzen
U
هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Inklusive Steuer und Versicherung?
U
مالیات و بیمه شاملش
[نرخ کرایه]
می شود؟
Steuern abführen
[entrichten]
U
مالیات پرداختن
[مثال کارفرما]
[امور اداری]
alle Zollgebühren und Abgaben tragen
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Selbstanzeige
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung.
U
منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen.
U
مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Steuerkarussell
{n}
U
کلاه برداری در مالیات
[بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Selbstanzeige erstatten
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht
{n}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
[قانون]
[اصطلاح رسمی]
tempern
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
anlassen
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
ausglühen
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
vergüten
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
abnehmen
U
محاق کردن
[کاهش کردن قرص ماه]
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
schwinden
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
einfallen
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
sich zusammenziehen
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
kleiner werden
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
schrumpfen
U
چروک شدن
[جمع شدن ]
[کوچک شدن ]
[عقب کشیدن]
[کاهش یافتن]
[آب رفتن]
einschätzen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
feststellen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
erheben
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
taxieren
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
etwas
[Akkusativ]
abschätzen
U
چیزی را ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن بر چیزی]
[به خراج گذاردن بر چیزی ]
[تعیین کردن چیزی]
[چیزی را بستن ]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com