Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
alle Zollgebühren und Abgaben tragen
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alle Zollgebühren übernehmen
U
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
jemanden zur Steuer heranziehen
U
از کسی مالیات
[عوارض]
گرفتن
Zollgebühr
{f}
U
عوارض گمرکی
Durchgangszoll
{m}
U
عوارض گمرکی
Ausfuhrzoll
{m}
U
عوارض گمرکی
Einfuhrzoll
{m}
U
عوارض گمرکی واردات
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
wuchten
U
زور زدن ،تمام نیرو را برای جابجایی چیزی بکار گرفتن
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer
{f}
U
مالیات توبین
[مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Zollgebühr
{f}
U
تعرفه گمرکی
Begleitschein
{m}
U
ورقه گمرکی
Zollgebühr
{f}
U
حقوق گمرکی
Patenschaft
{f}
U
عهده گیری
Zollanmeldung
{f}
U
اظهار نامه گمرکی
Zollerklärung
{f}
U
اظهار نامه گمرکی
Abgabe
{f}
U
پرداخت حقوق گمرکی
Brückenzoll
{m}
U
عوارض پل
mit etwas nicht klarkommen
U
از عهده چیزی برنیامدن
eine Vorstellung von etwas bekommen
U
از عهده چیزی برآمدن
sich von etwas ein Bild machen
U
از عهده چیزی برآمدن
mit etwas nicht zurechtkommen
U
از عهده چیزی برنیامدن
abschreckend hoher Zoll
{m}
U
حقوق گمرکی منع کننده
Abgabe
{f}
[auf Waren]
U
حقوق گمرکی
[برای کالا]
indirekte Steuer
{f}
[auf etwas]
U
حقوق گمرکی
[برای کالا]
Auflage
{f}
U
وضع عوارض
Nebenwirkung
{f}
U
عوارض جانبی
Auf eigene Gefahr.
U
بر عهده خودتان
[هر اتفاقی که افتاد]
.
anfassen
U
رسیدگی کردن
[از عهده برآمدن]
anpacken
U
رسیدگی کردن
[از عهده برآمدن]
in Angriff nehmen
U
رسیدگی کردن
[از عهده برآمدن]
Maut
{f}
U
باج
[عوارض راهداری]
Mautgebühr
{f}
U
باج
[عوارض راهداری]
In der Lokalpolitik ist sie zu Hause.
U
او
[زن]
از عهده سیاست محلی خوب بر می آید.
Eilbriefporto
{n}
U
عوارض پست سریع السیر
Straßenbenutzungsgebühr
{f}
U
باج
[عوارض راهداری خیابان]
Benutzungsgebühr
{f}
U
باج
[عوارض راهداری خیابان]
Viele Leute stehen mit ihrer eigenen Sprache auf Kriegsfuß.
U
خیلی ز آدمها از عهده زبان
[مادری]
خودشان بر نمی آیند.
Zu Risiken und Nebenwirkungen fragen Sie Ihren Arzt oder Apotheker.
U
در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
Abgabe
{f}
U
مالیات
Gebühr
{f}
U
مالیات
Steuer
{f}
U
مالیات
Finanzabgabe
{f}
U
مالیات بندی
Abgabe
{f}
U
مالیات بندی
Erhöhung
{f}
der Steuern
U
افزایش مالیات
kommunale Steuern
{pl}
U
مالیات محله ای
Steuer erlassen
U
مالیات را بخشیدن
Kfz-Steuer
{f}
U
مالیات خودرو
Steuern
{pl}
vom Einkommen
U
مالیات درآمد
Steuern zahlen
U
مالیات پرداختن
[nach unten]
gestaffelte Steuer
U
مالیات نزولی
regressive Steuer
U
مالیات نزولی
abgabepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
zu versteuernd
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerbar
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerpflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
abgabenfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
بدون مالیات
Steuerbehörde
{f}
U
اداره مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
بدون مالیات
[nach oben]
gestaffelte Steuer
U
مالیات تصاعدی
progressive Steuer
{f}
U
مالیات تصاعدی
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
معاف از مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
Besteuerung
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
مالیات گیری
Auflage
{f}
U
مالیات بندی
Erbschaftssteuer
{f}
U
مالیات بر ارث
Einkommensteuer
{f}
U
مالیات بر درآمد
Besteuerung
{f}
U
وضع مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
بدون مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
einziehen
U
مالیات وضع کردن
einziehen
U
مالیات اخذ کردن
ohne Steuern und Einbehalte
U
خالص پس از مالیات و کسورات
Steuern erheben
U
بالا بردن مالیات
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
vor
[nach]
Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
der Steuer unterliegen
U
مشمول مالیات بودن
Kapitalertragsteuer
{f}
U
مالیات بر سود سرمایه
vor
[nach]
Abzug der Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
Abgleich nach Steuer
U
میزان حساب پس از مالیات
gestaffelte Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
veranlagte Steuer
{f}
U
مالیات سنجیده شده
latente Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
diskriminierende Steuer
{f}
U
مالیات تبعیض آمیز
Steuer
{f}
auf privates Einkommen
U
مالیات درآمد شخصی
benachteiligende Steuer
U
مالیات تبعیض آمیز
einziehen
U
مالیات بندی کردن
fällige Steuern
{pl}
U
مالیات سر رسید شده
Steuer einziehen
U
مالیات دریافت کردن
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
eine Steuer auf etwas
[Akkusativ]
erheben
U
بر چیزی مالیات بستن
rückerstattungsfähige Steuer
{f}
U
مالیات ادعا
[استرداد]
پذیر
Alkoholsteuer
{f}
U
مالیات نوشابه های الکلی
Mehrwertsteuer
{f}
[MwSt.]
;
[MWSt.]
U
مالیات بر ارزش افزوده
[اقتصاد]
Freibetrag
{m}
U
درآمد غیر مشمول مالیات
die Steuer hintergehen
U
طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Abgleich vor Steuer
U
میزان حساب قبل از مالیات
Vor-Steuer-Betrag
{m}
U
وجه
[قدر]
قبل از مالیات
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
etwas von der Steuer absetzen
U
چیزی را با مالیات برابر
[بالانس]
کردن
Steuer abziehen
U
مالیات کم کردن
[ از درآمد یا بهای کالایی]
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
etwas mit einer Abgabe belegen
U
وضع کردن مالیات برای جیزی
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Seiteneffekt
{m}
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
Steuern abführen
[entrichten]
U
مالیات پرداختن
[مثال کارفرما]
[امور اداری]
ausschließlich Mehrwertsteuer
U
مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Unkosten von der Steuer absetzen
U
هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Inklusive Steuer und Versicherung?
U
مالیات و بیمه شاملش
[نرخ کرایه]
می شود؟
Es ist zu Ende.
U
تمام شد.
Es ist aus.
U
تمام شد.
Es ist vorbei.
U
تمام شد.
Selbstanzeige
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Aufzehrung
{f}
U
تمام خوری
Vollbild
{n}
U
تمام صفحه
vorbei sein
U
تمام شدن
kosten
U
تمام شدن
aus sein
U
تمام شدن
komplett
<adj.>
U
تمام
[کامل]
vollständig
<adj.>
U
تمام
[کامل]
völlig
<adj.>
U
تمام
[کامل]
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung.
U
منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen.
U
مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Selbstanzeige erstatten
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell
{n}
U
کلاه برداری در مالیات
[بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
eine Nacherklärung einreichen
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Leiste dein Bestes!
U
تمام تلاشت رو بکن!
das Geheimnis lüften
U
تمام موضوعی را لو دادن
alles ausplaudern
U
تمام موضوعی را لو دادن
Vollzeit
{f}
U
تمام وقت
[کار]
Tageskarte
{f}
U
بلیط تمام روز
Es ist alles vorbei.
U
همه اش
[کاملا]
تمام شد.
ganz vorbei
U
بطور سراسری تمام
ganz aus
U
بطور سراسری تمام
Das Geld geht langsam aus.
U
پول کم کم تمام می شود.
Wie ist es ausgegangen?
U
[قضیه]
چطور تمام شد؟
Fragment
{n}
U
اثر هنری نا تمام
Steuerrecht
{n}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
[قانون]
[اصطلاح رسمی]
grundlegend
<adj.>
U
بسیار دقیق
[تمام وکامل ]
tief greifend
<adj.>
U
بسیار دقیق
[تمام وکامل ]
durchgreifend
<adj.>
U
بسیار دقیق
[تمام وکامل ]
konsequent
<adj.>
U
بسیار دقیق
[تمام وکامل ]
mit dem falschen Fuß aufstehen
<idiom>
U
تمام روزی بد خلق بودن
vergriffen
<adj.>
U
چاپ کالا تمام شده
ganz
<adj.>
U
همه
[تمام]
[همگی]
[تماما]
Damit ist es jetzt aus
[vorbei]
!
U
این هم
[که دیگر]
حالا تمام شد!
Bildrauschen
{n}
U
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
Ich habe den ganzen Morgen Schnee geschippt.
U
من تمام صبح برف پارو کردم.
Summe aller äußeren Kräfte
U
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
Ich war die ganze Nacht in meinem Bett auf.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
unter dem Selbstkostenpreis abgeben
U
کمتر از قیمت تمام شده بفروشند
das Vergangene
U
چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
Ich hatte schreckliche Kopfschmerzen und Fieber und zitterte am ganzen Körper
U
من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
Durchgehend warme Küche.
U
تمام روز غذای گرم سرو میکنیم.
Da standen sie in all ihrer Pracht.
U
آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Bringen wir es hinter uns.
U
بیا این
[کار یا داستان]
را تمام کنیم.
Alle Zugriffe auf die Datenbank werden protokolliert.
U
تمام دسترسی ها به بانک اطلاعاتی در سیستم ثبت خواهند شد.
Muss das
[ausgerechnet]
heute sein?
U
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
Wir mussten die ganze Zeit auch meine kleine Schwester mitschleppen.
U
تمام مدت ما باید خواهر کوچکم را با خودمان می بردیم.
Nebenwirkung
{f}
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
Er lässt mich die ganze schwere Arbeit allein machen.
U
او
[مرد]
میگذارد که من تمام کار سخت را خودم تنهایی بکنم.
Der Plan könnte ihn sein Land kosten.
U
این نقشه میتواند
[به اندازه]
کشورش برای او تمام بشود.
Bildsäule
{f}
U
تندیس ستونی
[ستون حجاری شده به صورت مجسمه تمام قد]
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Schluß mit lustig!
<idiom>
U
خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است
[باید جدی بشویم]
[اصطلاح]
Der Stadtrat verfügte, dass Hunde dort an der Leine geführt werden müssen.
U
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Der Sänger und seine Leute belegten den gesamten Raum hinter der Bühne mit Beschlag.
U
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
Als das Essen beendet und weggeräumt war, machte meine Tante Kaffee.
U
وقتی که شام تمام و جمع کرده شد عمه ام
[خاله ام]
قهوه درست کرد.
Ein Remis könnte sie den Aufstieg in die erste Liga kosten.
U
یک برابری
[در مسابقه]
می توانست پیشرفت به گروه اول برای آنها تمام بشود.
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
In all den Jahren, wo ich Auto fahre, ist mir so ein Verhalten noch nicht untergekommen.
U
در تمام این سالها که من رانندگی میکنم همچه رفتاری برایم هنوز پیش نیامده است.
Lasst
[lass oder lassen ]
Sie es uns erledigen
[bis...]
.
U
بیایید شماها
[بیا یا بیایید]
شما این کار را تا ... تمام کنیم.
jemanden
[etwas]
anvisieren
U
تمام توجه شخصی
[چیزی ]
را جلب کردن
{میخ کسی
[چیزی ]
شدن}
jemanden
[etwas]
ins Visier nehmen
U
تمام توجه شخصی
[چیزی ]
را جلب کردن
{میخ کسی
[چیزی ]
شدن}
Es geht zu Ende.
U
پایانش نزدیک است.
[در حال تمام شدن است]
Da kommt noch mehr.
<idiom>
U
هنوز تمام نشده است.
[هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas.
<idiom>
U
هنوز تمام نشده است.
[هنوز ادامه دارد]
taxieren
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
feststellen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
einschätzen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
erheben
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
zurücknehmen
U
پس گرفتن
packen
U
گرفتن
umschlingen
U
در بر گرفتن
aufbewahren
U
گرفتن
Erfassung
{f}
U
گرفتن
rezipieren
U
گرفتن
[sich]
umarmen
U
در بر گرفتن
holen
U
گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com