Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 20 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Schießen wir uns den Weg frei. U بیا با تیراندازی راهمان را باز بکنیم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Wollen wir eine Partie Karten spielen? U یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
Machen wir Feierabend für heute! U بگذار کار راخلاص بکنیم برای امروز!
Sie hat so viel für uns getan, wir müssen uns irgendwie erkenntlich zeigen. U او [زن] این همه به ما کمک کرد. یکجوری باید تلافی بکنیم.
Wir hatten vor, quer durch die USA zu reisen, aber unsere Eltern ließen es nicht zu. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
Beschießung {f} U تیراندازی
schießen U تیراندازی کردن
Feuerpause {f} U وقفه در تیراندازی
schießen U تیراندازی کردن
feuern U تیراندازی کردن
verschießen U تیراندازی کردن
abfeuern U تیراندازی کردن
Schulmassaker {n} U تیراندازی در مدرسه
Schulschießerei {f} U تیراندازی در مدرسه
School Shooting {n} U تیراندازی در مدرسه
Amoklauf an einer Schule {m} U تیراندازی در مدرسه
Schießbude {f} U میدان تیراندازی تمرینی
Anschlag {m} U حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
um sich schießen U به اطراف [دور] خود تیراندازی کردن
Die Polizei war angewiesen, notfalls zu schießen. U پلیس فرمان داشت که در حال لزوم تیراندازی کند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com