Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
nicht überprüft <adj.> U بازرسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U بازرسی نشده
ungeprüft <adj.> U بازرسی نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nicht eingeschätzt U درجه بندی نشده [ارزیابی نشده]
Rechnungshof {m} U اداره حسابرسی [اداره بازرسی ] [محکمه بازرسی]
Prüfung {f} U بازرسی
Untersuchung {f} U بازرسی
Verhör {n} U بازرسی
Ermittlung {f} U بازرسی
Erfassung {f} U بازرسی
Entdeckung {f} [Genetiv] U بازرسی
Feststellung {f} U بازرسی
Buchprüfung {f} U بازرسی
Begehung {f} U بازرسی
Besichtigung {f} U بازرسی
Durchsuchung {f} U بازرسی
Check {m} U بازرسی
Untersuchungsausschuss {m} U کمیته بازرسی
ausgehende Dokumente U اسناد بازرسی
zur Ansicht U برای بازرسی
Untersuchungsausschuß {m} U کمیته بازرسی
durchsuchen U بازرسی کردن
Bilanzprüfung {f} U بازرسی ترازنامه
Dienstaufsicht {f} U بازرسی بر کار
Fahrkartenkontrolle {f} U بازرسی بلیت
Ausweiskontrolle U بازرسی شناسنامه
Europäischer Rechnungshof U محکمه بازرسی اروپایی
Aktion scharf {f} [gegen Jemanden] U بازرسی [مقابله] کسی [پلیس]
abnehmen U پذیرفتن [قبول کردن] [پس از بازرسی و یا بررسی]
Ein Gebäude [eine Wohnung] abnehmen U ساختمانی [آپارتمانی] را پس از بازرسی تصویب کردن
scharfes Vorgehen U بازرسی [ مقابله] کردن [مثال پلیس]
jemandem bei einer Kontrolle den Führerschein abnehmen U گواهینامه کسی را هنگام بازرسی برداشتن [گرفتن]
Der Repoter wurde am Kontrollpunkt mehrere Stunden lang festgehalten. U خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
Schwerpunktkontrolle {f} [der Polizei] U محل بازرسی [نقطه مقابله] وسایل نقلیه [پلیس]
Unsere bisherigen Untersuchungen haben ergeben, dass technisches Versagen auszuschließen ist. U بازرسی های در حال حاضر ما نتیجه داده اند که نقص فنی را می توان حذف کرد.
nicht überprüft <adj.> U ممیزی نشده
ungeprüft <adj.> U ممیزی نشده
nicht verifiziert <adj.> U آزمایش نشده
nicht überprüft <adj.> U ارزیابی نشده
nicht verifiziert <adj.> U کنترل نشده
nicht verifiziert <adj.> U تایید نشده
ungeprüft <adj.> U امتحان نشده
ungeprüft <adj.> U ارزیابی نشده
ungebrochen <adj.> U نقض نشده
ungebrochen <adj.> U رام نشده
ungebeugt <adj.> U سرکوب نشده
ungebrochen <adj.> U سرکوب نشده
ungeprüft <adj.> U تست نشده
ungeprüft <adj.> U بررسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U بررسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U تست نشده
nicht verifiziert <adj.> U امتحان نشده
nicht verifiziert <adj.> U ارزیابی نشده
nicht verifiziert <adj.> U ممیزی نشده
nicht ausgegeben <adj.> U توزیع نشده
nicht ausgegeben <adj.> U منتشر نشده
ungeprüft <adj.> U آزمایش نشده
ungeprüft <adj.> U کنترل نشده
ungeprüft <adj.> U تایید نشده
nicht überprüft <adj.> U تایید نشده
nicht überprüft <adj.> U بررسی نشده
nicht überprüft <adj.> U آزمایش نشده
Unbeirrt <adj.> U منصرف نشده
nicht angemeldet <adj.> U ثبت نشده
nicht überprüft <adj.> U کنترل نشده
nicht abgesagt U فسخ نشده
nicht gewertet U ارزیابی نشده
nicht überprüft <adj.> U امتحان نشده
nicht überprüft <adj.> U تست نشده
nicht gezündet <adj.> U روشن نشده [به آتش نزده]
nicht angezapft <adj.> U متصل نشده [در وسط مدار]
verschwunden <adj.> U ناپدید شده [پیدا نشده ]
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Druckfahne {f} U نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
Dunkelziffer {f} U تعداد برآورد شده از موارد ناشناخته [ثبت نشده]
eine beachtliche Dunkelziffer von Verbrechen U تعداد قابل توجهی از جنایت های کشف نشده
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
Radüberwachung {f} U بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
inspizieren U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
untersuchen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
beschauen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
ansehen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
unter Kontrolle halten U کنترل کردن [مهار کردن] [بازرسی کردن] [نظارت کردن]
Das ist noch nicht alles. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com