Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (2618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Klausur {f} U امتحان کتبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Klausur {f} U امتحان کتبی با ناظر
eine Klausur schreiben U امتحان کتبی نوشتن
Other Matches
Kündigungsschreiben {n} U استعفای کتبی
Bewerbungsschreiben {n} U درخواست کتبی
Antragsformular {n} U برگه درخواست کتبی
entgegenen U پاسخ دادن [جواب کتبی]
Bettelbrief {m} U تقاضای کتبی برای گرفتن پول
vermachen U به وسیله وصیت کتبی مالی را به ارث گذاشتن
hinterlassen U به وسیله وصیت کتبی مالی را به ارث گذاشتن
Untersuchung {f} U امتحان
Examen {n} U امتحان
Prüfung {f} U امتحان
Test {m} U امتحان
Tests {pl} U امتحان ها
ungeprüft <adj.> U امتحان نشده
Aufnahmeprüfung {f} U امتحان ورودی
Fachprüfung {f} U امتحان تخصصی
Examinator {m} U امتحان کننده
nicht verifiziert <adj.> U امتحان نشده
versuchen U امتحان کردن
Versuch {m} U امتحان [پزشکی]
Untersuchung {f} U امتحان [پزشکی]
Erprobung {f} U امتحان [پزشکی]
nicht überprüft <adj.> U امتحان نشده
erfolgreich ablegen U قبول شدن - امتحان -
Abitur {n} U امتحان نهایی دبیرستان
sich [Dativ] etwas [Interessantes] [einmal] ansehen U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
sich [Dativ] etwas [Interessantes] [einmal] anschauen U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
die Physikprüfung bestehen U در امتحان فیزیک قبول شدن
in Physik durchkommen U در امتحان فیزیک قبول شدن
etwas anprobieren U چیزی را برای امتحان پوشیدن
die Fahrprüfung ablegen U امتحان - عملی - رانندگی را گرفتن
Hand und Fuß haben <idiom> U از امتحان درست درآمدن [اصطلاح مجازی]
Der Wagen konnte nicht abgenommen werden. U خودرو امتحان جواز صلاحیت در جاده را رد شد.
Ich sehe diese Prüfung als Herausforderung. U من این امتحان را بعنوان چالش می بینم.
zu neuen Ufern aufbrechen <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
ein Fahrzeug abnehmen lassen U خودرویی را برای جواز [صلاحیت در] جاده امتحان کردن
abschreiben U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
abgucken U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
absehen U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
übernehmen U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
spicken U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu! U الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Recent search history Forum search
1rational
1تقلب کردن!( Abgucken?..z.b: ich habe ein Brille wie deine gekauft!
1Alles gut.
0قوت یک نقطه نسبت به یک دایره
0خرید بهترین یو پی اس 2018
0Fragen Sie, wann Sie Ihre Freunde besuchen können.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com