Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Buchungsfehler {m} U اشتباه در رزرو جا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wähnen U اشتباه گمان داشتن [اشتباه باور کردن]
Ich halte das für einen Fehler. U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
Reservierung {f} U رزرو
Buchung {f} U رزرو
Bestellung {f} U رزرو
Platzkarte {f} U بلیط رزرو جا
Buchungsmaschine {f} U دستگاه رزرو جا
Buchungsnummer {f} U شماره رزرو جا
Buchungsbeleg {m} U قبض رزرو جا
etwas [Akkusativ] bestellen U چیزی را رزرو کردن
Ich habe eine Reservierung. U من رزرو کردم. [هتل]
etwas [Akkusativ] reservieren U چیزی را رزرو کردن
etwas [Akkusativ] vorbestellen U چیزی را رزرو کردن
einen Flug buchen U یک پرواز رزرو کردن
etwas [Akkusativ] buchen U چیزی را رزرو کردن
Brauche ich eine Reservierung? U باید رزرو بکنم؟
Was ist die Stornierungsbedingung? U شرط ابطال [رزرو] چه است؟
Ich möchte einen Sitzplatz reservieren. U من می خواهم یک نشیمنگاه رزرو بکنم.
Haben Sie die Reservierung gefunden? U رزرو را [ در فهرست ] پیدا کردید؟
Buchung {f} U رزرو جا [در اتومبیل ، کشتی و غیره]
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Die Reservierung ist für den vierzehnten August. U رزرو برای چهاردهم اوت است.
Ich möchte ein Zimmer für eine Nacht reservieren. U من میخواهم یک اتاق برای یک شب رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für drei Nächte reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای سه شب رزرو کنم.
Reserviert U رزرو شده [علامت روی میز رستوران]
Die Reservierung ist für Montag nächster Woche. U رزرو برای دوشنبه هفته آینده است.
ausgebucht U همه اتاقها رزرو شده اند [در هتل]
Ich möchte ein Zimmer für morgen reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای فردا رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für den einundzwanzigsten Juni reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای ۲۱ ژوین رزرو کنم.
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Stammtisch U میز رزرو شده مهمانهایی که مرتب به رستوران می آیند [علامت]
Können Sie bitte mein nächstes Hotel anrufen zum Reservieren? U می توانید شما به هتل بعدی من برای رزرو زنگ بزنید؟
Rufen Sie bitte ein anderes Hotel? U می توانید شما به یک هتل دیگر زنگ بزنید؟ [اگر همه اتاقها رزرو شده اند]
etwas [Akkusativ] falsch einschätzen U چیزی را اشتباه حساب کردن [پیش بینی غلط کردن] [اشتباه محاسبه کردن] [بدپیش بینی کردن] [ بد حساب کردن ]
Ich möchte ein Zimmer für eine Person [zwei Personen] reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای یک نفر [دو نفر] رزرو کنم.
falsch <adj.> U اشتباه
Abweichungen {pl} U اشتباه ها
Abweichung {f} U اشتباه
Fehler {m} U اشتباه
lrren U اشتباه
fehlerhaft <adj.> U اشتباه
versehentlich <adj.> U اشتباه
irrtümlich <adj.> U اشتباه
Flüchtigkeitsfehler {m} U اشتباه
Bock {m} U اشتباه
aus Versehen <adv.> U بطور اشتباه
irrtümlich <adv.> U بصورت اشتباه
irrtümlicherweise <adv.> U بطور اشتباه
durch einen Fehler <adv.> U بصورت اشتباه
versehentlich <adv.> U بطور اشتباه
fälschlicherweise <adv.> U بصورت اشتباه
fälschlicherweise <adv.> U بطور اشتباه
versehentlich <adv.> U بصورت اشتباه
irrtümlicherweise <adv.> U بصورت اشتباه
durch einen Fehler <adv.> U بطور اشتباه
aus Versehen <adv.> U بصورت اشتباه
sich verlesen U اشتباه [ی] خواندن
falsch <adv.> U بطور اشتباه
Fehlerquelle {f} U منشا اشتباه
Fehlerkorrektur {f} U رفع اشتباه
sich vertun U اشتباه کردن
Tippfehler {m} U اشتباه تایپی
Vertipper {m} U اشتباه تایپی
sich blamieren U اشتباه کردن
irrtümlich <adv.> U بطور اشتباه
falsch <adv.> U بصورت اشتباه
Ist das ein Fehler? U این اشتباه است؟
verwechseln U باهم اشتباه گرفتن
Fehlgriff {m} U عمل اشتباه آمیز
Anachronismus {m} U اشتباه در تاریخ واقعه
Panne {f} U اشتباه [در کاری یا دستگاهی]
Chaos {n} U اشتباه [در کاری یا دستگاهی]
Riesenfehler {m} U اشتباه خیلی بزرگ
danebenhauen U اشتباه کردن [اصطلاع روزمره]
Fehlbesetzung {f} U سپردن نقش اشتباه به هنرپیشه
Den Verkäufer trifft ein Verschulden. U اشتباه از [تقصیر] فروشنده است.
Bis auf diesen einen Tippfehler waren keine Fehler drin. U به جز یک اشتباه تایپی هیچ غلطی نداشت.
auf dem Irrweg [Holzweg] sein <idiom> <verb> U درموردچیزی [گمان ] اشتباه کردن [اصطلاح ]
pingelig <adj.> U خرد گیر [وسواسی به کوچکترین اشتباه]
kleinlich <adj.> U خرد گیر [وسواسی به کوچکترین اشتباه]
wählerisch <adj.> U خرد گیر [وسواسی به کوچکترین اشتباه]
einen Irrweg verfolgen <idiom> <verb> U درموردچیزی [گمان ] اشتباه کردن [اصطلاح ]
penibel <adj.> U خرد گیر [وسواسی به کوچکترین اشتباه]
Es ist keine Schande, Fehler einzugestehen. U اشتباه خود را پذیرفتن ننگی ندارد
Jemandem etwas anlasten U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
vertauschter Anschluss {m} U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
Taktlosigkeit {f} U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
Entgleisung {f} U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
Ich muss mich hier berichtigen [korrigieren] . U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
sich vertippen [am PC |Telefon |Taschenrechner] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
Ich nehme alles zurück. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
sich vertippen [am PC |Telefon |Taschenrechner] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
einen Fauxpas begehen U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
Ausrutscher {m} U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم [اصطلاح روزمره]
Die Schuld am schlechten Benehmen von Kindern liegt in der Regel bei den Eltern. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
Fettnäpfchen {n} U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم [اصطلاح روزمره]
Das Gericht war der Auffassung, dass diese Handlung ein standeswidriges Verhalten darstellt. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
Eine einzige Panne bei einer Fluggesellschaft kann bei den Reisenden einen bleibenden Eindruck hinterlassen. U تنها یک اشتباه شرکت هواپیمایی می تواند خاطره طولانی مدت به سرنشینان بگذارد.
Satzfehler {m} U اشتباه حروفچینی و چاپ [فناوری چاپ]
Setzfehler {m} U اشتباه حروفچینی و چاپ [فناوری چاپ]
Jemandem etwas anlasten U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com